شاهسون با رساندن خود به خاک ایران از طریق نیروهای اطلاعاتی که با او ملاقات میکنند به شورای عالی امنیت ملی گزارش میدهد که حمله به کنسولگری ایران در مزارشریف نه تنها کار طالبان نبوده است، بلکه این یک توطئه پیچیده از سوی دستگاه اطلاعاتی پاکستان و سپاه تروریستی صحابه بوده تا ایران را درگیر یک جنگ فرسایشی در افغانستان نماید.
سرویس هنری قزوین خبر؛
مزار شریف، روایتی زیبا و شفاف از یک اتفاق مهم و موثر در تاریخ دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران است. در عرف بینالملل حملهی مسلحانه به سفارتخانهی یک کشور و کشتار بیرحمانهی دیپلماتها، اعلام جنگ رسمی به آن کشور محسوب میشود. اتفاقی که در سال 1377 در مزار شریف افغانستان رخ داد، میتوانست تا مدتها تنشهای خشونت آمیزی را در مرزهای شرقی ایران و اتفاقات سیاسی بزرگی را در منطقه رقم بزند.
ماجرا این است
فیلم «مزار شریف» شرح دقیق واقعهی حمله به کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در شهر مزارشریف است. مزار شریف سقوط میکند و یک گروه مسلح به کنسولگری حمله میکنند. آنها کنسولگری را بهم میریزند و در نهایت تمامی دیپلماتهای حاضر در ساختمان را به رگبار میبندند و با عجله صحنه را ترک میکنند. در این میان تنها یکی از دیپلماتها به نام «اللهمدد شاهسون» جان سالم به در میبرد و موفق میشود با کمک یک خانوادهی شیعهی افغان از مزار شریف بگریزد و خود را به مرزهای شرقی ایران برساند. اما این گریز و بازگشت شاهسون، یک پیام بزرگ دارد، پیامی که دولت اصلاحات، آن روزها مردم را محرم خود نداست تا به اطلاع آنها برساند، پیامی که اگر به ایران نمیرسید میتوانست اتفاقات تلخی را رقم بزند. دهها هزارنفر از نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در مرزهای شرقی کشور مستقر شده بودند تا پس از تأیید گزارش کشتار دیپلماتها در کنسولگری و پس از صدور فرمان فرماندهی کل قوا به طالبان حمله کنند. اما شاهسون با رساندن خود به خاک ایران از طریق نیروهای اطلاعاتی که با او ملاقات میکنند به شورای عالی امنیت ملی گزارش میدهد که حمله به کنسولگری ایران در مزارشریف نه تنها کار طالبان نبوده است، بلکه این یک توطئه پیچیده از سوی دستگاه اطلاعاتی پاکستان و سپاه تروریستی صحابه بوده تا ایران را درگیر یک جنگ فرسایشی در افغانستان نماید.
اقتدار دیپلماتیک دولت اصلاحات!
دولت طالبان پیش از این یک بار در سال 1376 توانسته بود شهر مزارشریف را اشغال نماید، اما نیروهای مجاهد افغان همچون «ژنرال دوستم» که ادارهی مزار شریف را بر عهده داشتند و دیگر نیروهای ائتلاف شمال در حملهی همهجانبهی مردادماه 1377 توان مقابله را نداشتند. در آن روزها مزار شریف آخرین پایگاه شهری دولت مجاهدین بود. نیروهای مجاهد به پنجشیر و نواحی شمالی عقب نشینی کردند و در نتیجه مزارشریف سقوط کرد. پیش از سقوط شهر، در جریان محاصرهی مزارشریف، بارها کنسولگری جمهوری اسلامی و ناصر ریگی سرکنسول جوان ایران گزارشهای مختلف از اوضاع و احوال جنگ را به تهران مخابره کرده بودند. از همان روزها کنسولگری ایران احتمال حملهی نیروهای طالبان به کنسولگری جمهوری اسلامی را قوی میدانست. پیشنهاد تعطیلی کنسولگری مورد موافقت وزیر و مدیران وقت وزارت امور خارجه قرار نگرفت و وزارت خارجهی دولت اصلاحات اصرار داشت تا دیپلماتها در کنسولگری بمانند. سرانجام صبح روز هفدهم مردادماه، مزارشریف سقوط کرد و طالبان وارد شهر شدند. از همان ابتدا کشتار مردم بیدفاع، اعدامهای خیابانی، جستوجو و بازرسی خانهها و بازداشتهای گسترده بر شهر سایه انداخت. در همین مسیر یک گروه مسلح و خشن به زور وارد کنسولگری میشوند. رایزنی دیپلماتها در توجیه اینکه ورود آنها به ساختمان کنسولگری یک عمل خشن محسوب شده و به زیان دولت طالبان خواهد بود موثر نیفتاد. در جریان نفوذ این گروه ناصر ریگی با تهران تماس میگیرد و اعلام میکند که طالبان وارد ساختمان کنسولگری شدهاند و وزارتخارجه تنها از طریق تلفن به شنیدن صدای دیپلماتها و فریادهای طالبان میپردازد، البته دیگر دیر شده بود و از «کمال خرازی»، «اعلیالدین بروجردی» و مدیرانشان کاری بر نمیآمد. گروه مسلح طالبان به فرماندهی «ملادوست محمد» تمامی ساختمان را مورد بازرسی قرار داده و سپس تمامی افراد حاضر در ساختمان یعنی 9 دیپلمات و 1 خبرنگار را به زیرزمین ساختمان هدایت میکنند. و پس از اینکه دیپلماتها را کنار دیوار قرار میدهند، آنها را تیرباران میکنند. در نتیجهی تیرباران طالبان هفت نفر در دم به شهادت میرسند و دونفر از دیپلماتها هم به شدت مجروح شده و چند ساعت بعد به شهادت میرسند. اما یکی از دیپلماتها با نام «اللهمدد شاهسون» در یک اتفاق معجزهآسا تنها یک تیر به ران پایش اصابت میکند و هنگامی هم که روی زمین میافتد، پیکر پاک شهید ناصر ریگی روی او میافتد و پوششی میشود تا هیچ تیر دیگری به وی اصابت نکند. پس از این واقعه، با توجه به سقوط شهر مزارشریف، ارتباط بین تهران و کنسولگری کاملاً قطع میشود. اللهمدد شاهسون هم به خانهی یکی از دوستانِ کنسولگری به نام «سیدجعفر» پناه میبرد و در حسینیهی او پناه میگیرد. دولت ایران خواستار اعلام سرنوشت دیپلماتهای ایرانی توسط طالبان میگردد. بنابر گفتهی منابع نزدیک به طالبان، وزارت خارجهی وقت طالبان هم از وقوع این حادثه سخت متعجب بوده و دستور بررسی حادثه را میدهد. طالبان به ایران اعلام میکند که دیپلماتهای ایرانی همان روز کنسولگری را ترک کرده و به سمت شمال این کشور(مقر حزب وحدت) رفتهاند. این اظهار نظر دولت ایران را قانع نمیکند. طالبان همچنان به ارائهی اطلاعات نادرست از سرنوشت دیپلماتهای ایرانی میپردازد تا آنکه مجبور میشود در نتیجهی پیگیریهای دولت ایران اعلام کند که دیپلماتهای ایرانی در بیرون کنسولگری، توسط یک عده از نیروهای خودسر طالبان کشته شدهاند. با مشخص شدن حملهی نیروهای طالبان به کنسولگری ایران تنش میان ایران و طالبان به بالاترین حد ممکن میرسد، تا جایی که بیش از هفتاد هزار نفر از نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران با تجهیزات کامل در نزدیکی مرزهای افغانستان مستقر میشوند.
ابهام ماجرا
اما بررسی منطقی و عقلانی این ماجرا توسط کارشناسان باعث سردرگمی میشود. دولت طالبان گرچه توانسته بود کنترل بیش از نوددرصد کشور افغانستان را در اختیار بگیرد، اما هم در میان مردم مخالفان زیادی داشت و هم نیروهای ائتلاف شمال علیه آنها میجنگیدند. طالبان ابدا قدرت مقابله با یک نیروی مسلح قدرتمند خارجی را نداشت. بنابراین حمله به کنسولگری یک کشور و کشتار دیپلماتهای آن که مساوی با اعلام جنگ به آن کشور است، نمیتوانست عقلانی باشد. بر اساس اطلاعاتی که اللهمدد شاهسون پس از ورود به کشور در اختیار دستگاه امنیتی ایران قرار میدهد و شواهد موجود، مشخص میگردد که جنایت، توسط یک گروه ده تا دوازده نفره از درون طالبان صورت گرفته است. شواهد نشان میدهد این گروه از نفوذیهای دستگاه اطلاعاتی پاکستان و سپاه تروریستی صحابه بودهاند. با هوشیاری دستگاههای امنیتی کشور، از وقوع یک جنگ فرسایشی جلوگیری میشود. اما اقدامات سیاسی پس از حادثه توسط دولت اصلاحات کاملاً ضعیف و فشل است. طالبان مورد حمایت مستقیم ایالات متحدهی آمریکا قرار داشت، بنابراین دولت اصلاحات برای تنبیه طالبان تنها به صدور یک بیانیه و تهدید طالبان به قهر دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران اکتفا کرد! همچنین وزارت امورخارجهی ایران، در یک موضع گیری قاطع سفیر پاکستان در تهران را احضار و مراتب اعتراض شدید ایران را به وی ابلاغ نمود! اما به درستی برای کسی روشن نیست که چرا دولت وقت هیچگاه در محاکم بینالمللی طرح دعوی نکرده و خواستار پیگیری، شناسایی و محاکمهی عوامل کشتار دیپلماتها نشد؟ چرا تجدیدنظر جدی در روابط با پاکستان صورت نگرفت و تنبیهات سیاسی در بارهی دولت وقت آن کشور به موعد اجرا گذارده نشد؟ بنابراین با عدم پیگیری دولت ایران هرگز عوامل اصلی و ریشهای این حادثه شناسایی نشدند و حتی از پاکستان یا طالبان هم شکایتی صورت نگرفت. تنها از طریق برخی منابع نزدیک به طالبان اعلام شد که ملادوست محمد در همان روز در جریان درگیریهای شهری مزارشریف کشته شده است. مرگ مشکوک وی و حتی تمرد نیروهای طالبان از دستور مسئولان خود دربارهی پیگیری حادثه، نشان دهندهی پیچیدگیهای عجیب و مرموز در این حادثه است. جالب است بدانید دولت اصلاحات حتی اجازه نداد که به مردم گفته شود دستگاه اطلاعاتی پاکستان در ماجرا دست داشته است.
جابر خرمنیا
ارسال نظرات