در این میان سوالی که ایجاد میشود این است که آیا نقدهای محسن هاشمی را باید صرفا یک نقد درون گفتمانی و اعتراف صادقانه دانست که چشم خود را بر واقعیت های موجود شهر گشوده است و یا آنکه آن را زمینه­ای برای یک دورخیز بلندتر تلقی کرد؟ دورخیزی که شهردار شدن محسن هاشمی را در پی خواهد داشت.

صحبت های اخیر محسن هاشمی رفسنجانی در چهل و سومین جلسه شورای شهر تهران را باید آغاز دور جدید انتقادها به شهردار تهران دانست، صحبت هایی که زمزمه­های تغییر شهردار تهران را که از چندی پیش آغاز شده بود، جدی تر می کند و روزنامه اصلاح طلب شرق آن را انتقادات بی سابقه ارزیابی کرده است.
جریان ها در بهشت به تکاپو افتاده اند تا به روز موعود برسند و در صحنه رقابت در ربودن گوی خالی شدن احتمالی صندلی نجفی، خود بر آن تکیه زنند. یکی از نام هایی که در این میان برای جانشینی شهردار کنونی بیشتر پیچیده، نام فرزند ارشد مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی است. کسی که پدرش را بانی اصلی مترو تهران می داند و سال ها مدیرعاملش بوده و یکبار نیز به صورت جدی خواست که شهردار شود ولی مغلوب قالیباف شد.

محسن هاشمی رفسنجانی در چهل و سومین شورای شهر تهران با انتقاد از عملکرد مسولین بر نارضایتی مردم از شرایط کنونی کشور اشاره کرد و گفت: «انتظارات مردم از جمهوری اسلامی و انقلابی که هزینه داده است که به ثمر بنشیند با عملکرد فعلی سه قوه و سایر دستگاه ها و نهادهای مسوول فاصله دارد«. محسن هاشمی در میان ضمن اشاره به عملکرد نهادهای مختلف اشاره ­ای نیز به عملکرد نامناسب حوزه مدیریت شهری داشت: «امروز همه حوزه‌های عمومی با نارضایتی مردم مواجه است؛ از شرایط اقتصادی و بی ثباتی قیمت ارز تا وضعیت قضایی و عملکرد قوه مققنه و نهادهای فرهنگی و اجتماعی؛ و در این حوزه مدیریت شهری نیز خالی از اشکال وضعف نیست»

نکته مهم سخنان هاشمی اما اعتراف او بر ناکارآمدی شورای شهر و شهردار کنونی تهران در طی فعالیت شش ماهه خود بود. رییس شورای شهر تهران با لحنی صریح ادامه داد: «باید معترف شویم در شش ماه سپری شده از دوره مسئولیت ما انتظار عمومی از تحول در مدیریت شهری برآورده نشده است».

هرچند هاشمی در یادداشتی در روز بعد سعی کرد جریان نقدش را تلطیف تر کند ولی دیگر بسیار دیر بود:« در این میان در عبارت کوتاهی، با خود انتقادی نسبت به عملکرد مدیریت شهری و مجموعه شورای شهر پنجم و شهردار منتخب آن، خواستار تلاش بیشتر برای براورده شدن انتظارات مردم داشتم.»

مهر تایید بر نارضایتی عمومی از مدیریت شهری
البته نخستین بار نبود که رییس شورای شهر تهران این چنین بر مدیریت شهری و شخص شهردار تهران می تاخت. هاشمی همین چندی پیش و در جریان برف تهران نیز عملکرد شهردار تهران را زیر سوال برد. هاشمی در لحنی نظارت گونه گفت « در پی بارش برف شدید اقداماتی در راستای بازگشایی معابر اصلی انجام شد اما متاسفانه شهرداری تهران نسبت به برف‌روبی و آماده‌سازی کوچه پس‌کوچه‌ها عملکرد خوبی را نداشت.»

این انتقادها را البته باید درکنار حجم بالای انتقاداتی قرار داد که در طی شش ماه اخیر از سوی هم قطاران سیاسی نجفی به او وارد شده است. انتقادات محمد رضا عارف، فاطمه ذولقدر و مجید فراهانی در جریان برف اخیر و طرح ترافیک جدید شهر تنها بخشی از این موارد است. در کنار اینها اظهارات تند و بی سابقه دادستان تهران که همزمان خطاب به آخوندی و نجفی در جریان برف اخیر صورت گرفت نیز در خور توجه است. وی در صحبتهایی بیان نمود که «وزیر ناتوان و مسئولی که نمی‌تواند یک کلانشهر را اداره کنند بروند.» انتقادها به حدی بودند که حتی صدای کرباسچی یار دیرین نجفی هم درآمد. وی در اظهاراتی به نقد بودجه ارائه شدن از سمت شهرداری تهران  برای سال 97 پرداخت.

 حقیقت ماجرا آن است که نجفی نتوانسته است آن گونه که باید رضایت شورای سیاستگذاری اصلاح طلبان را به دست آورد و این حجم بالای از انتقادات به صورت اعتراف گونه، موید وجود نارضایتی عمیق از عملکرد شهردار تهران در طول دوران کوتاه فعالیتش است. صحبتهای هاشمی رفسنجانی در مقام رییس شورای شهر تهران و ناظر بر تحولات مدیریت شهری در واقع مهر تاییدی است بر اینکه در شش ماه گذشته هیچ تحولی در پایتخت رخ نداده است.

از سوی دیگر اقدامات حاشیه ساز شهردار تهران نیز مزید بر علت شده است تا دلایل کافی برای نارضایتی از او وجود داشته باشد. انتصابات حاشیه ساز و به کار گیری دیر هنگام مدیران جوان اصلاح طلب، عدم وقع نهادن به  بانوان، ارائه گزارش پانصد صفحه ای که بسیاری از موارد آن مستند نبود و نهایتا به شکایت نیروی انتظامی از نجفی منجر شد تنها برخی اقداماتی است که صدای رهبران اصلاحات را درآورده است.

اعتراف صادقانه یا دورخیز زیرکانه؟
در این میان سوالی که ایجاد میشود این است که آیا نقدهای  محسن هاشمی را باید صرفا یک نقد درون گفتمانی و اعتراف صادقانه دانست که چشم خود را بر واقعیت های موجود شهر گشوده است و یا آنکه آن را زمینه­ای برای یک دورخیز بلندتر تلقی کرد؟ دورخیزی که شهردار شدن محسن هاشمی را در پی خواهد داشت.

جریان کارگزاران که در تابستان 96 تلاش بسیاری برای شهردار کردن نجفی انجام داد و از حداکثر قدرت لابی گری خود استفاده کرد اکنون با بن بستی جدی مواجه شده است. استراتژی «تقصیر قبلی ها» بود از سوی نجفی در این مدت نتوانست ناکارآمدی های او تیم همراهش را جبران کند.

در این میان محسن هاشمی به عنوان جدی ترین گزینه­ای که شش ماه پیش شهردار شدنش مطرح بود، بار دیگر بر سر زبان­ها می افتد. محسن هاشمی با توجه به تجربیاتی که در شهرداری تهران دارد از ظرفیت بیشتری نسبت به نجفی برخوردار است، هرچند به غیر از ریاست شورای شهر هرگز در جایگاه مهمی نبوده و قبل از شورا تجربه معاونت عمرانی دانشگاه آزاد و مدیرعاملی مترو را برعهده داشته و بر همین اساس نمی تواند با فردی مانند محمدباقر قالیباف از لحاظ کارکردی در یک ردیف قرار گیرد. با این وجود در میان گزینه های اصلاح طلب خیرالموجودین محسوب می شود.

از سوی دیگر یدک کشیدن نام آیت الله هاشمی رفسنجانی علاوه بر ایجاد محبوبیت برای او در میان لایه هایی از حامیان اصلاح طلب، زمینه لابی گری مناسبی را نیز برای وی فراهم می کند. با این حال مساله شهردار شدن محسن هاشمی با وجود میل شخصی او و نیز امکان های موجود با موانعی نیز روبروست که شاید مهمترین آنها موضوع ورود چمران به شورا در صورت خروج محسن هاشمی از آن باشد. علاوه بر این اصلاح طلبان میل دارند تا نجفی شهردار تهران خود سکان مدیریت شهری را به دست کس دیگری بسپرد و این جریان مجبور نباشد از اهرم های فشار برای ایجاد تغییر در مدیریت شهری استفاده نماید. همچنین در کنار محسن هاشمی از کسی مانند اسحاق جهانگیری نیز نام برده می شود تا برای جانمایی در انتخابات 1400، بهشت را انتخاب کند تا هم از مشکلات ناکارآمدی دولت به دور بماند و هم آنکه برای انتخابات ظرفیت سازی کرده و از  امکانات شهرداری بهره گیرد.

شهردار چه می کند؟
واکنش نجفی و برخی حامیان او نسبت به زمزمه های استعفا و تغییر او نیز در این روزها جالب است. نجفی که گویا خطر ایجاد شده برای خود را درک کرده است، این روزها به صرافت افتاده و در هر سخنرانی و مصاحبه­ای سعی می کند تا عملکرد نامطلوب خود را توجیه کند. بارز ترین جلوه این تلاش، سخنان نجفی پس از برف اخیر بود. سخنانی که در آن نجفی تلاش کرد تا ضمن شانه خالی کردن از زیر بار مسولیت تمام مشکلات را به گردن نبود امکانات شهری بیاندازد و به خود نمره 18 داد که سوژه جالبی برای طنزنویسان و کاریکاتوریست ها بود.

شهردار تهران همچنین در اظهارات متناقض درباره احتمال استعفای خود از شهرداری تهران به دلیل مشکل جسمانی نیز گفت: « دلیلی برای استعفا وجود ندارد و الحمدالله سلامتی ام برقرار است. آنطور که در رسانه ها آمده بود دیسک کمر ندارم، در ایام اربعین کمرم دچار اسپاسم شد و آن هم به خاطر این بود که در یک روز، هشت ساعت مداوم جلسه داشتم و روی صندلی نشسته بودم، این در حالی است که از نظر بهداشتی و اصولی هم درست نیست که کسی هشت ساعت به صورت مداوم روی صندلی باشد.»

به نظر میرسد پایتخت نشینان یا باید شهردار کنونی را که توان هشت ساعت فعالیت مداوم را ندارد تحمل کنند و یا آنکه منتظر باشند و ببینند تا مدیریت اصلاحاتی چه برنامه ای برا شهر تهران در ذهن دارد. این دوگانه البته دوگانه ای است که به نظر می رسد خروجی آن با هر نتیجه ای در نهایت به نفع پایتخت نخواهد بود و باید دیگر ثبات مدیریتی را که یکی از مولفه های موفقیت در به ثمر رساندن طرح های کلان است به فراموشی سپرد.

 

ارسال نظرات

آخرین اخبار