گپ و گفتی متفاوت با پدر شهید مصطفی احمدی روشن

کدخبر: 1999

در مسیر تهران به قزوین و قبل از برگزاری جلسه " ما اجازه نمی دهیم " در مسجد امام خمینی(ره) ، با حاج رحیم احمدی روشن پدر بزرگوار شهید مصطفی احمدی روشن همکلام شدیم...

سرویس سیاسی قزوین خبر؛ سال 94 اوج تب و تاب مذاکرات هسته ای ایران و 5+1 بود؛ مذاکراتی که در اواسط سال به توافق انجامید و امید برخی ساده اندیشان را برای رفع تحریم های غرب علیه ایران تازه کرد. همان زمان و در اوج رقص و پایکوبی ساده دلان غرب زده، برخی دلسوزان واقعی انقلاب و دلشکستگانی مانند خانواده شهدای هسته ای با شرکت در جلسات مختلف در سراسر کشور سعی در روشنگری درباره این خسارت محض داشتند.

در مسیر تهران به قزوین و قبل از برگزاری جلسه " ما اجازه نمی دهیم " در مسجد امام خمینی(ره) ، با حاج رحیم احمدی روشن پدر بزرگوار شهید مصطفی احمدی روشن همکلام شدیم؛ شاید یکسال مدت زمان زیادی برای انتشار یک مصاحبه باشد اما یقیناً امروز با وجود تحقق همه ی پیش بینی های منتقدان دلواپس و بهانه تراشی مسئولان دولتی برای وعده های رنگارنگ پیش از توافق و همچنین آشکار شدن ماهیت آمریکا حتی برای کندذهن ترین افراد(!)، خواندن نگرانی های یک پدر شهید هسته ای، جالب باشد.

قبل از مصاحبه خود حاج رحیم آقا گفتند: "سعی کن بیشتر سوال بپرسی" اما جواب های طولانی ایشان کمتر مجالی برای سوالات ما گذاشت!

متن کامل این مصاحبه تقدیم نگاهتان خواهد شد؛ بخوانیم...

 

*سلام علیکم، حاج رحیم آقا

سلام علیکم. مخلص آقا!

*به عنوان سوال اول لطف کنید برای ما از خصوصیات اخلاقی و شخصیت شهید بفرمائید؛ یعنی شهید احمدی روشن چه کرده بود که لایق فیض بزرگ شهادت شده بود؟

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم؛ بسم رب الشهداء و الصدیقین؛ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی؛ سلام و عرض ادب و احترام به پیشگاه آقا امام زمان(عج) و روح پر فتوح، بلند و ملکوتی حضرت امام راحل(ره) و سلام به پیشگاه رهبر معظم انقلاب، حضرت امام خامنه ای(دامت افاضاته) و عرض تشکر از زحمات شما برادران عزیز

می دانیم که یکی از فرمایشات حضرت آقا این هست که، زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست. من از همه برادران بالاخص برادران دانشجو تشکر می کنم که به هر لطایف الحیلی یاد همه شهدا، مخصوصاً شهید مصطفی احمدی روشن را گرامی می دارند؛ اما اینکه مصطفی چه کرده بود که لایق چنین فیض بزرگ شد، به تعبیر بنده، انسان ها شهادت را کسب می کنند، این نیست که خداوند باری تعالی، بی بهانه و بی بها شهادت را نصیب کسی بکند؛ به قول شهید گرانقدر بهشتی که فرمود: «شهادت را به بها می دهند و نه به بهانه» واقعیت هم همین هست که باید بهای آن را بپردازیم؛ شهدا هم این بها را دادند و این فیض را کسب کردند. شهدا هر کدام دارای ویژگی های خاص خودشان بودند که وقتی خدمت اقوام و فامیل های شهدا می نشینیم، چیزهایی را می گویند که(بنده خودم را می گویم) هیچ کدام از آنها را در خودم نمی بینم. ویژگی های مصطفی خیلی بود که از جمله یکی از ویژگی هاش این بود که من به عنوان پدر، و مادرش و همسرش به عنوان محرم راز مصطفی، این شخصیت مصطفی را نشناختیم تا بخواهیم توضیح بدهیم؛ اما تا آنجائیکه برای ما روشن شد، مصطفی سرآمد همه ی ویژگی هایش 4 ویژگی خاص داشت؛ که عقیده من اینه که بیشتر این 4 ویژگی باعث شهادت او شد؛ اولین ویژگی(که شاید قبلاً هم از من شنیده باشید) این بود که مصطفی احترام بیش از حدی برای پدر و مادر قائل بود. یک خاطره برای شما تعریف کنم که، مصطفی معمولاً برای عزیمت به محل کارش ساعت 4، 4 ونیم از منزل بیرون میزد. شما نمی توانید یک مسئول دولتی رو مثل او که معاون بازرگانی سایت هسته ای نطنز رو داره، ببینید که ساعت 4 صبح خودش رو آماده بکنه که مسیر بیش از 300 کیلومتری را طی بکنه تا ساعت 7 و نیم صبح سر کارش باشد. من ازش می پرسیدم آخر پسرجان! این ساعت که تو میری کی سر کارش میاد؟ می گفت بابا، ما باید برویم تا کار انجام بشود؛ و ما مطمئن بودیم که مصطفی از ساعت 8 صبح پشت میز کارش(در نطنز) هست؛ و آن خاطره این هست که دوستانش بعد از شهادت تعریف می کردند، یک وقتی موبایل مصطفی زنگ زد و تمام قد از پشت میز بلند شد و به نشانه احترام سر روی میز گذاشت و گفت:«سلام سردار!» همکارانش متوجه می شوند که یا مادر مصطفی است یا پدرش؛ آن وقت همکارانش بهش خرده می گیرند که «نه مادرت اینجاست و نه پدرت، این چه طرز برخورده؟!» مصطفی گفته بود که: «خودشان نیستند اما خداوند تبارک و تعالی هست»

او درس یاد می داد به دوستان و داره گوشزد می کنه که اگر می خواهید به پدر و مادرت احترام بکنی حتی در نبودشان راهش اینه. برای ما، شهدا مانند یک طبیب، نسخه های عجیبی پیچیدند که باید این نسخه ها را دریابیم و ظاهر و باطن خودمان را با این نسخه های شهدا درمان کنیم؛ خب، کسی که پدر و مادرش را این طور احترام میکند، پدر و مادرش هم بیکار نمی نشینند، همه مواقع برای چنین پسری دعا میکنند، که این اتفاق برای ما هم افتاد؛‌ در شبانه روز دست کم 4 یا 5 بار برای او دعا می کردیم که خداوند او را از جمیع بلایای ارضی و سماوی محافظت بکند، و به این جوان آبرویی بدهد که خیلی ها به او قبطه بخورند، که این اتفاق بعد از شهادتش افتاد و خیلی از دوستانش به مصطفی غبطه می خوردند که چرا ما لایق شهادت نشدیم.

دوم اینکه مصطفی واقعاً یک سرباز خوب برای مردم ایران اسلامی بود و از جان مایه می گذاشت، از زندگی مایه می گذاشت.

(می خوام این ظرفیت رو برای شما بگم) واقعیت این هست که این زحماتی که مصطفی و چند تا از دوستانش کشیدند و کارهایی که برای غنی سازی اورانیوم انجام دادند از خودشان مایه می گذاشتند. یک خاطره ای برای شما بگم؛ بین فاصله سال های 82 تا 84، موقعی که مصطفی در سایت هسته ای نطنز کار می کرد، اون موقع هم که آقای حسن روحانی رئیس شورای امنیت ملی بودند‌، مثل حالا که دولت اعتدال هست، متاسفانه سایت های هسته ای را تعطیل کردند و در آنها را مهر و موم کردند و یک کلاه گشادی بر سر مسئولان ما گذاشتند و تلویزیون های مدار بسته گذاشتند؛ هر چه رهبری تاکید کردند و فریاد زدند که به این دشمن نمی توان اعتماد کرد و نمی توان به این دشمن امید بست، مسئولان دولت اصلاحات گوش نکردند؛ درست مثل حالا و شاید الان بدتر از آن موقع! که این بدتر از آن موقع است و آن بدتر از این!

آن موقع این اتفاق وقتی افتاد، ‌واقعیتش مصطفی را می شد مثل یک مرده متحرک دانست! طفلک می خواست سایت نطنز را ترک بکنه، من نگذاشتم و گفتم این کار را نکن؛ دنیا به دست مردم هست که می چرخد(اشاره به آیه قرآن)؛ خوب، ایشان گوش کرد و ایستاد، تا اینکه رهبر معظم انقلاب تاکید کردند که این پلمپ ها باید در همان دولتی که زده شده باز بشود، در سال 84 و در دولت نهم، واقعیتش مصطفی و بچه های هسته ای پاشنه کشیده و مردانه ایستادند و شبانه روز کار کردند و بی خوابی کشیدند و متحمل بسیاری مشکلات شدند تا صنعت هسته ای ما به اینجا رسید.

معلوم بود که مصطفی، تحت نظر استکبار جهانی هست و شاید بعد از شهدای دیگر هسته ای، شهید علیمحمدی، شهید شهریاری و شهید رضایی نژاد، برای او هم اتفاقی بیافتد، اما گوش به این حرف ها نمی داد؛ و با وجود اینکه تهدید شده بود و برای او مسلم بود که نفر بعدی شاید او باشد، کوتاه نیامد و صنعت هسته ای ما را به لطف خدا به جائی رساندند که ما از 5 هزار سانتریفیوژ در سال 84 به بیش از 19 هزار سانتریفیوژ در الان ارتقا دادند؛ در اصل برای مردم، خدا و جمهوری اسلامی کم نمی گذاشت.

ویژگی بعدی که اصلی ترین و مهمترین ویژگی مصطفی بود، ولایتمداری او بود؛ ایشان در عمل ثابت کرد که یک ولایتمدار واقعی هست،‌ چون وقتی حضرت آقا(بعد از اصلاحات) فرمودند که شروع به کار بکنید و کارهای عقب افتاده را جبران بکنید، شب از روز نمی شناخت. واقعاً زحمت کشیدند و خیلی هم بیشتر از قبل، سانتریفیوژهای نسل جدید را آماده کردند و با تیم خودشان مسایل را تامین کردند؛ به طوری که دوستان مصطفی می گفتند، وقتی ویروس «استاکس نت» به سایت هسته ای نطنز رسید، مانع آن مصطفی بود که تدبیر اندیشیدند که ویروس رو کنترل کنند و توانستند کنترل کنند.

و نهایتاً معامله ای که با خدا کرده بود و یک بنده خوب برای خدا بود و حتی داخل منزل هم نمی گفت، من چه کردم و چه می کنم؛ برای خدا کار می کرد و خداوند هم این جوری اجر او را ادا کرد.

شما یادتان هست که در جنبش وال استریت، در 17 شهر آمریکا علیه دولتمردان نابکار خودشان تظاهرات می کنند و از عکس مصطفی استفاده می کنند. این امر هم بعد از انقلاب بی بدیل بود، هیچ کس نمی تواند چنین نمونه ای پیدا کند که عکس یکی از شهدای انقلاب در کشورهای دیگر اینگونه به دست گرفته شود.

البته به این دلیل مصطفی، فرامرزی شد و خدا خواست فرامرزی بشود که افق فکرش فرامرزی بود؛ یعنی فقط جلوی پای خودش را نمی دید، فکرش این نبود که فقط مردم ایران و یا نزدیکان خودش؛ او حتی به فکر مردم مظلوم و زیر دست و پا له شده ی فلسطین بود؛ همه اش فکرش این بود که چرا رژیم منحوس صهیونیستی، چرا اینگونه برخورد می کند؟ افق فکرش این بود که خداوند، جورش رو جور بکند که بتواند، این رژیم از روی زمین محو بشود، یعنی همان افق فکری امام راحل(ره) حضرت آقاست.

به تعبیر بنده اینها باعث شد تا خداوند حق اش را اینگونه ادا کند؛ که الان حدود 4 سال است که از این مسئله می گذرد،‌هنوز مردم و بالاخص جوان ها و از همه بیشتر دانشجویان،‌ به مصطفی عشق می ورزند(اشک حاج رحیم، جاری شد)

*حاج آقا، آقا مصطفی همان طوری که فرمودید امروز تبدیل به یک نماد شده اند، نماد مقاومت و ایستادگی برای پیشرفت، هم در ایران و هم در خارج از ایران؛ شاید برخی ها در داخل کشور نگاه شان این نباشد و این ایستادگی ها مخصوصاً در بحث هسته ای را بیش از حد بدانند؛ به نظر شما امروز در کشور چقدر به این ایستادگی ها و مقاومت ها چه در بحث هسته ای و چه در سایر عرصه ها نیازمندیم؟

ما از آحاد مردم متشکریم؛ یعنی کاری که مربوط به اقشار جامعه بوده انجام دادند و کم نگذاشتند بالاخص قشر دانشجو، پرچمدار خوبی هستند. بعد از شهادت مصطفی(اشکش اجازه ادامه نمی دهد،‌ بعد از چند ثانیه)، این بچه های دانشجو در تعداد 5 تا 6 هزار نفر آمدند و تقاضای تغییر رشته به فیزیک هسته ای دادند؛ می خواهم بگم این امر هم یک کار بی بدیل بود که بعد از شهادت یک جوانی، دانشجوها اینگونه عمل کردند. البته این نباید فقط یک شعار باشد،‌ بلکه باید شعاری توأم با شعور و معرفت و عمل باشد؛ یعنی هنوز پرچم از دست مصطفی و دیگر شهدا نیافتاده بود که این طور آمدند و اعلام آمادگی کردند و طومارهای چندین متری  برای خانواده فرستادند که نمی گذاریم راه مصطفی مسدود بشود، و پرچم رو دوباره بلند کردند. این پیام بزرگی هست که از طرف بچه های دانشجو دیدیم.

اما می خواهم بگم واقعاً جای تاسف داره، ‌بچه های ما این طور زحمت کشیدند و این اقتدار را برای جمهوری اسلامی ایران ایجاد کردند که باعث رشک و حسادت دوست و دشمن شدند، و ما این طور پله های ترقی را طی کردیم و ره صد ساله را چند ساله پیمودیم؛ اما رفتار این دولت باعث گِلِه(شکایت) ماست و دارند کوتاه می آیند؛ البته ما مقلد آنها نیستیم و طبیعی هم هست که آنها هم مقلد ما نیستند ولی احساس بنده بر اینه که متاسفانه آنها دارند پا روی خون شهدا می گذارند و به دشمنان ما لبیک می گویند؛ دشمنانی که خط و مشی آنها را امام راحل(ره) به ما نشان داد؛ امام(ره) فرمودند که آمریکا مانند یک سگ هار است که اگر در مقابلش عقب نشینی بکنی، پشت سرت خواهد آمد و اگر احساس کند که در مقابلش ایستادی، عقب نشینی خواهد کرد.

متاسفانه امروز برای آمریکائی ها طوری نشان داده شده که جمهوری اسلامی در مقابلشان عقب نشینی می کند و این کار نباید بشود و عاقبت خوشی هم ندارد؛ همان طوری که برای مصر و "محمد مرسی" نداشت؛ همان طور که برای "صدام ملعون" نداشت؛ همان طور که برای "سرهنگ معمر قذافی" عاقبت خوشی نداشت و...

اینها دارند راه را عوضی می روند؛ این ها به جای اینکه به ظرفیت و نیروهای داخلی خودمان دل ببندند، آمدند همه چیز را به تحریم ها گره زدند. به فرض اینکه مثلاً تحریم ها را هم برداشتند آیا واقعاً مشکلات ما حل خواهد شد؟ الان که دو سال از عمر دولت به اصطلاح تدبیر و امید می گذرد، در واقع تمام هم و غم این دولت این است که بروند و بنشینند و با کدخدای ده ببندند؛ حالا بعد این مدت چی شد؟ حالا که بستند، چه اتفاقی افتاد؟! چه دردی از ما دوا شد؟ چه کاری توانستند برای ما بکنند؟ جز اینکه ما رو تحقیرهایی کردند که در شأن خودشان بود؟ جز اینکه به ما وصله هایی زدند که در شأن خودشان بود؟

واقعیت این دولت کار خوبی نمی کند و ما هم گله مندیم و این گله را پیش خدا می بریم؛ «اللهم انّا نشکوا الیک...»

این ها باید به مردم و خانواده شهدا خدمت کنند؛ امروز هر کدام از خانواده شهدا بالاخص خانواده شهید مصطفی احمدی روشن اعتراضی می کند، می آیند و یک وصله می چسبونند؛ می آیند و این نیروهای داخلی و بچه هایی که زحمت کشیده اند رو(در سایت هسته ای نطنز و سایت های دیگر) قلع و قمع می کنند! علاوه بر این، توسط معاون رئیس جمهور و دار و دسته اش، برای این ها پرونده سازی کردند و از موقعیت خودشان سوء استفاده کردند؛ کسانی رو مرعوب کردند و علیه این بچه ها مدرک ساختگی و پرونده درست کردند و کاری کردند که در آینده اگر به وجود این بچه ها احتیاجی شد، این ها جرأت نکنند خودشان را نشان بدهند! الان نیروهایی رو اخراج کردند که می شود سر هر کدام از این ها قسم خورد؛ منتها چون نتوانستند به طور مشروع این ها را برکنار کنند، آمدند پرونده سازی کردند و برای خودشان مجوز درست کردند که اگر در آینده کسی هم معترض شد بگویند، بله، به این دلایل ما اخراج کردیم؛ خوب، این جواب زحمات این بچه ها نیست... این کارها کار خوبی نیست؛ ما اسم این کارها را خیانت می گذاریم.

یا پیش از اینکه توافقنامه نحس ژنو را بنویسند و امضا کنند و متعهد بشوند، (بعد از نشست بغداد)ما بیش از 195 کیلوگرم اورانیوم غنی شده 20 درصد داشتیم، که برای خوشآمد دشمن آن را اکسید کردند؛ برای خوش رقصی جلوی دشمن، پیش از امضای توافق(من این رو بارها گفته ام، اما کو گوش شنوا!)

بعد از قرارداد ننگین ژنو می آیند و بهترین نیروهای ما را از کار برکنار می کنند و علاوه بر آن (آن ها را)ستاره دار می کنند و برایشان پرونده تشکیل می دهند؛ نکنید این کار را! اسم این اگر خیانت نیست پس چیه؟ خیانت شاخ داره یا دم!

باز به عنوان نمونه می خواهم بگم، در زمان شاه ملعون آمدند و یک تکه از ایران، یک استان ما، به اسم بحرین را از ایران جدا می کنند و تقدیم روباه پیر انگلیس می کنند؛ برای اینکه ناوگان های جنگی آن ها(انگلیس) آرام باشند؛ یک عده از مردم و نمایندگان و تجار اعتراض می کنند، بعد "امیر عباس هویدا"ی بهایی داخل مجلس گفت: «به هیچکس ربطی نداره،‌ به هیچکس مربوط نیست؛ بحرین یک دختر ایرانی بوده که توسط شاهنشاه آریامهر به تزویج شوهرش درآمد و از ایران جدا شد!» به همین سادگی!

خوب، آن موقع شاید،‌ شاه و درباریانش این رو به عنوان یک دستاورد برای خودشان قلمداد می کردند؛ آیا واقعاً این الان دستاورده؟!

آیا مذاکره مسئولین ما با دشمنی مثل آقای اوباما که قسم خورده اگر بتواند تمام پیچ و مهره های صنعت هسته ای ما را از هم باز کند،‌ این کار را می کند، (نه فقط صنعت هسته ای ما همه چیز ما، حتی اسلام ما، حتی دین ما، حتی با خدای ما دشمن اند) دستاورده؟

این باعث تاسف ماست و واقعاً گله داریم و در قیامت یقه ی این هایی که این جوری دارند سر مردم کلاه می گذارند خواهیم گرفت...

* به عنوان پدر یک دانشمند شهید هسته ای، توصیه شما به آنهایی که هنوز در این صنعت فعال هستند چیه؟ با این کاهش محسوس فعالیت های صنعت بزرگ هسته ای، وظیفه ی آن ها الان چه هست؟

عقیده قلبی بنده این هست که آن هایی که مانده اند از 3 حال خارج نیستند؛ یا کسانی هستند که بله قربان گوی این ها هستند و تن به ذلت داده اند؛ دوم کسانی هستند که برایشان زنده باد و مرده باد و پمپ باد(!) فرقی نمی کند؛ یا کسانی هستند که حالا یک طوری در ظاهر خودشان را با این ها وفق داده اند تا در آینده کار خودشان را انجام بدهند.

آن هایی که «بله قربان گو» هستند، در زندگی سودی نمی کنند. انسان باید خط داشته باشد، انسان بی خط به درد نمی خورد... آقا علی بن ابی طالب(ع) می فرماید:‌«اگر برای به دست آوردن دنیا، ‌دینت را فروختی فکر نکن که سود کردی؛ بلکه بزرگترین ضرر را کردی و اگر برای به دست آوردن دینت همه چیزت را از دست دادی فکر نکن که ضرر کردی، بلکه بزرگترین سود را به دست آوردی»

دسته دوم که زنده باد و مرده باد برایشان فرقی نمی کند(و به مسایل بی تفاوت اند)، در هر دولتی کار خودشان را می کنند؛ خوش به حال آن ها که حالیشان نیست و این مسائل را نمی فهمند!

و به آن کسانی که خودشان را برای خدمت در آینده و بعد از این دولت آماده کرده اند، می گویم که "مصطفی" و شهدای هسته ای این صنعت را به عنوان امانت به شما سپرده اند؛ به هر ترتیب که شده آن وظیفه شرعی و عرفی خود را انجام بدهید و در جهت حفظ این ارث کوشا باشید. برای این دسته آرزوی موفقیت می کنم.

* حالا اگر بخواهید با مذاکره کنندگان هسته ای کشورمان صحبت کنید و نکته ای را به آن ها گوشزد کنید، چه چیزی می گوئید؟

من از آن ها هیچ توقعی ندارم، چون می فرماید:‌ «الناس علی دین ملوکهم» این ها پیوسته نگاهشان به دهان آقای روحانی هست که ببینند ایشان چه دستور میده! اینکه پشت سر هم می گویند «رهبر معظم انقلاب»،‌ «رهبر معظم انقلاب»،‌ این یک کار تصنعی هست و یک چیز ظاهری است.

ما به این ها امید نداریم(خودم رو عرض می کنم)؛ چون می بینم آن چیزی که می گویند، سوای اعمال و رفتاری هست که انجام می دهند.

ما از این ها هیچ توقعی نداریم؛ این ها اگر راست می گفتند، باید می آمدند همان دغدغه ای که رهبر معظم انقلاب فرمودند که خوشبین نیستیم و دغدغه هایی داریم، را رفع می کردند. اولین دغدغه ی رهبر معظم انقلاب(حفظه الله تعالی) این بود که فرمودند: «ما به 190 هزار سو انرژی هسته ای نیاز داریم» آیا در مذاکراتشان این رو لحاظ کردند؟

ایشان در چندین سخنرانی فرمودند ما خوشبین نیستیم؛ این خوشبین نبودن بر چه حسابی(اساسی) هست؟ فرمودند که «این توهم نیست، بر اساس شناخت ما از دشمن است»؛ دشمن برای ما شناخته شده است. این ها اگر راست می گفتند که ولایتمدار هستند، و می گفتند آنچه رهبری بفرمایند خط قرمز ماست، چرا در عمل انجام ندادند؟باید نمی گذاشتند این اتفاق بیافتد؛....

الان همه چیز را به مسئله مذاکرات گره زده اند؛ از همه چیز غافل شده اند و بستند به مسئله مذاکرات!....از تیم دولت به کلی(چه کسانی که رفتند مذاکره کنند چه کسانی که نرفته اند) هیچ توقعی نداریم، به کلی....

ما به این ها امیدی نداریم؛ امید ما به این جوان هاست، به مردمی هست که همه جانشان را در این 30 و خورده ای سال دادند و هنوز هم پای انقلاب هستند و هر وقت که به وجود مردم دلسوز(نه آن ثروتمندان بی دغدغه) احتیاج بوده،‌ آمدند توی میدان؛ مسئله فتنه را در یک نیمروز 9 دی، جمع کردند و به زباله دان تاریخ انداختند، همین مردم! لذا ما فقط از مردم توقع داریم، از این بچه ها، از این جوان ها. من احساسم بر این هست که اگر خداوند تبارک و تعالی، فقط یک "مصطفی" از ما گرفت، میلیون ها مثل  "مصطفی" به ما داده؛ما دلخوشی داریم که الحمدلله امثال مصطفی ها را داریم.

* به عنوان آخرین سوال و شاید سخت ترین سوال، اگر از شما بخواهم که به قاتلین "مصطفی"،‌ امثال اوباما و نتانیاهو چیزی بگوئید چه خواهید گفت؟

به آن ها می گویم که شما از احمق ترین افراد روزگار ما هستید(که این رو بزرگان دین ما فرمودند)؛ حماقت آن ها این بود که فرض کردند اگر شهید علیمحمدی، شهید شهریاری،‌ شهید رضایی نژاد، شهید احمدی روشن و شهید قشقاوی را به شهادت رساندند، مردم پا پس می کشند؛ ولی دیدید که این اتفاق نیافتاد و هزاران و میلیونها مثل "مصطفی" آمدند توی میدان و پشت سر رهبرشان حرکت می کنند(البته بگذریم از یک عده خود فروخته که حسابشان با کرام الکاتبین!)

گزینه های روی میز ما همین جوانان هستند؛ ما احتیاجی به بمب اتم نداریم، بمب اتم ما همین جوانان و دانشجویان هستند.

اما شما(آمریکا و اسرائیل) احمقید،‌نمی فهمید که چه خدمتی به مردم ما می کنید! ما را تحریم می کنید اما بچه های ما این طور از زیر بار تحریم با صلابت بیرون می آیند و خدمات شایان توجهی به کشورشان می کنند.

حضرت امام می فرمودند ما را تحریم بکنید فرزند رمضانیم و اگر تهدید می کنید ما فرزند محرمیم؛ خداوند تبارک و تعالی ما را با این سختی ها سنجیده.می فرماید(آیه 155 سوره بقره): «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ‏ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ»(و قطعاً شما را به چیزى از [قبیلِ‏] ترس و گرسنگى، و کاهشى در اموال و جانها و محصولات می آزماییم؛ و مژده ده شکیبایان را)

خداوند ما ایرانی ها و مسلمان ها و شیعیان را با این ها امتحان کرد و به لطف خودش از همه ی این آزمایش ها با سرافرازی گذر کردیم.

* حاج آقا اگر نکته ی دیگری به عنوان خاتمه بحث مانده است، بفرمائید.

فکر نمی کنم نکته ای باقی مانده باشد، ولی من برای کسانی که دین فروشی و مملکت فروشی می کنند، عاقبت خوشی متصور نیستم؛ مگر این که به خداوند تبارک و تعالی توکل کنند و چشمشان به ظرفیت داخلی باشد(همانظور که رهبر عزیز انقلاب فرمود) و از این راه برگردند؛ یک دفعه از سال 82 تا 84 امتحان کردند و دیدند که هیچ سودی برایشان نداشت جز اینکه پیش مردم دچار بی آبرویی شدند؛ الان آن ها(تجربه 82 تا 84) برایشان شده لکه های سیاهی بر روی کاغذ سفید؛ امیدوارم آن مقداری که سفیدی مانده، باقی بماند و صفحه زندگی شان بیش از این سیاه نشود و آرزو داریم که از این راه برگردند.

و صلی الله علی محمد و آله و سلم

 

انتهای پیام/

ارسال نظرات

آخرین اخبار