دشمن شناسی از دیدگاه قرآن

کدخبر: 1198

همین قدر که ندانید دشمن درصدد حمله است و این حمله از کجاست و چگونه است،باید مطمئن باشید شکست می خورید؛ باید بدانید که دشمن چه کار می کند. امام خامنه ای(حفظه الله) (14/2/94)

به گزارش سرویس مذهبی قزوین خبر،

وَ لَنْ تَرْضى‏ عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصارى‏ حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى‏ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیرٍ (120)

 

هرگز یهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد، (تا به طور کامل، تسلیم خواسته‏هاى آنها شوى، و) از آیین (تحریف یافته) آنان، پیروى کنى. بگو: «هدایت، تنها هدایت الهى است!» و اگر از هوى و هوسهاى آنان پیروى کنى، بعد از آنکه آگاه شده‏اى، هیچ سرپرست و یاورى از سوى خدا براى تو نخواهد بود

« سوره بقره، آیه 120»

 

مفردات:

 لن: هرگز (حرف نفی)

 ترضی: راضی می شوند

 تتبع: تبعیت کنی

 مله: آیین، روش، دین

 اهواء: جمع هوی، هوس

 

شأن نزول:

پیامبر اکرم(ص) در حال نماز ظهر بود، جبرئیل امین از جانب خداوند نازل شد و بازوان مبارک پیامبر(ص) را گرفته و از بیت المقدس به سوى کعبه گردانید، مسلمانان نیز فورا به تبع پیامبر(ص) قبله خود را تغییر دادند و اینگونه بود که قبله مسلمانان از بیت المقدس به سمت کعبه تغییر کرد.

 

در این هنگام یهود مدینه و نصاراى نجران از پیامبر(ص) ناراحت و مأیوس شدند. آنان بیت المقدس را خانه خود می پنداشتند لذا قبله ای را قبله می دانستند و قبول می کردند که به سمت خانه آنان (بیت المقدس) باشد. در این میان بعضى از مسلمانان‏ نیز معتقد بودند، نباید کارى کرد که باعث رنجش یهود و نصارى شده و رابطه مسلمانان با آنان دچار مشکل گردد لذا به پیامبر اکرم(ص) پیشنهاد می کردند تا جائیکه ممکن است موجبات خشنودی یهود و نصاری را فراهم آورده و از ناراحت کردن آنان برحذر باشد و رضایت آنان را در مسئله تغییر قبله حاصل نماید.

 

 بعد از این ماجرا بود که آیه 120 سوره بقره نازل شد و به پیامبر اعلام کرد که این گروه از یهود و نصارى نه با هماهنگى در قبله و نه با چیز دیگر از تو راضى نخواهند شد، جز اینکه به طور کامل از آئین آنها پیروی کنی:

 

»وَ لَنْ تَرْضى‏ عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصارى‏ حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى‏ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیر: هرگز یهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد، (تا به طور کامل، تسلیم خواسته‏هاى آنها شوى، و) از آیین (تحریف یافته) آنان، پیروى کنى. بگو: «هدایت، تنها هدایت الهى است!» و اگر از هوى و هوسهاى آنان پیروى کنى، بعد از آنکه آگاه شده‏اى، هیچ سرپرست و یاورى از سوى خدا براى تو نخواهد بود«

 

تا مسلمان هستید، دشمن، راضی نمی شود

حرف «لن» در عربی حرف نفی و به معنای «هرگز» می باشد. در واقع این حرف در آیه بیانگر این نکته است که یهود و نصاری و کلا دشمنان اسلام (نام بردن از یهود و نصاری در این آیه به عنوان نمونه ای از دشمنان اسلام است نه اینکه این آیه اختصاص به یهود و نصاری داشته باشد) هرگز از پیامبر اکرم(ص) و مسلمانان راضی نمی شوند مگر در صورت کنار گذاشتن مکتب اسلام و تبعیت از هواهای نفسانی آنان. به عبارت دیگر آیه می فرماید تا زمانیکه مسلمانان بر مسلمانی خود پافشاری کرده و روی اصول و ارزش های خود ایستادگی نمایند و از دیگر سو تا زمانیکه دشمنان اسلام بر ماهیت ضد اسلامی خود ادامه داده و دشمن اسلام باشند، هرگز دشمنان اسلام از مسلمانان راضی نمی شوند. با این توضیح روشن می شود که راه رضایت دشمن دو چیز است: یا مسلمانان از مسلمانی خود کوتاه آمده و دست از ارزش های خود بردارند - که هر میزان از ارزش های خود عقب نشینی نمایند رضایت دشمن نیز به همان میزان حاصل می شود- یا اینکه دشمن از ماهیت دشمنی خود دست بردارد؛ وگرنه تا زمانیکه مسلمانان به معنای حقیقی کلمه مسلمان باشند و دشمن هم دشمن باشد، رضایت دشمن امکان پذیر نیست. و این مفاهیمی است که در حرف «لن» در این آیه شریفه نهفته است و با تکیه بر همین مبنای قرآنی بود که حضرت امام خمینی(ره) فرمودند که هرگاه دشمن از شما تعریف و تمجید کرد - و از شما رضایت داشت- بدانید که راهتان بیراهه است و هرگاه دشمن بر شما خشم کرد و کاری کردید که نارضایتی دشمن را در پی داشت بدانید راهتان درست است. او بر مبنای همین آیات قرآنی خوب می دانست تا زمانیکه دشمن، دشمن باشد و مسلمانان، مسلمان، هرگز دشمنان اسلام با مسلمانان کنار نمی آیند. پس اگر مسلمانان دیدند کفار از نحوه دینداری و اعمال و کردارشان راضی اند باید در دینداری خود تردید کنند، خلاصه اینکه دینداری کافر پسند، همان کفر است.

 

باید به طور کامل تغییر کنید تا دشمن به طور کامل راضی شود

البته راه رضایت دشمن بسته نیست. رضایت کامل دشمن- همانگونه که اشاره شد- تنها یک راه دارد و بس و آن اینکه مسلمانان به طور کامل از «مِلَّة» دشمن پیروی کنند. کلمه «مِلَّة» به معنای دین و آئین می باشد. پرواضح است که لازمه و مقدمه پیروی کامل از دین و آیین (تحریف شده و غلط) دشمنان اسلام، دست برداشتن از دین اسلام و محو کامل این مکتب است. تنها در این صورت است که دل دشمنان به دست آمده و رضایتشان حاصل می شود. التبه به هر میزان که مسلمانان از اسلام دست کشیده و آنرا ترک کنند به همان میزان رضایت دشمن حاصل می شود، لیکن دشمنان اسلام به کم راضی نیستند، به این معنا که رضایت کاملشان فقط در کنار گذاشتن کامل دین اسلام است نه فقط کنار گذاشتن بخشی از اسلام و این است معنای عبارت «حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ» (زیرا کلمه «مِلَّة» در این آیه به صورت مطلق آمده و با حروف تبعیض (مانند مِن یا بعض) مقید نشده است و در واقع متعلقِ تبعیت، تمام مِلَّة و آئین است نه بعضی از آن).

 

دلیل اصلی نارضایتی دشمن را تشخیص دهید (به دنبال بهانه های دشمن نروید)

نکته جالب و در عین حال درس آموزی که در آیه شریفه وجود دارد این است که: همانطور که دانستیم شأن نزول آیه در این مورد بود که بعد از جریان تغییر قبله و ناراحتی و نارضایتی یهود و نصاری، عده ای از مسلمانان در پی این بودند که رضایت یهود و نصاری را بدست آورده و ناراحتی یهود و نصاری را در مورد تغییر قبله از بیت المقدس به سمت کعبه بر طرف سازند، اما آیه شریفه با بیانی صریح و شفاف به این طیف از مسلمانان تذکر می دهد که دشمنی اصلی دشمن (یهود و نصاری) به خاطر قبله و تغییر آن نیست. قبله برای دشمن بهانه است. اگر شما مسلمانان بعد از دستور تغییر قبله باز هم قبله خود را برای بدست آوردن دل دشمن مجددا تغییر داده و به سمت بیت المقدس نماز بگذارید، رضایت دشمن حاصل نمی شود و باز بعد از تبعیت آنان در مسئله قبله، مسئله ای دیگر را برای دشمنی با شما دستاویز قرار می دهند، تا زمانی که به هدف اصلی و غایی خود که همان دست برداشتن شما از دینتان است، برسند. در واقع دشمن با دین و آئین شما مشکل دارد و قبله برای دشمنی دشمن بهانه ای بیش نیست. «وَ لَنْ تَرْضى... حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ» درسی که آیه به تمام مسلمانان در تمام اعصار می دهد این است که دلیل اصلی دشمنی دشمن را تشخیص دهید. دلیل اصلی دشمنی دشمن اسلام است و بس. بقیه بهانه است و بس. گاهی بهانه شان تغییر قبله است، گاهی مسئله هسته ای، گاهی حقوق بشر و ... این ها بهانه است و معلول. علت اصلی دشمنی دشمن اسلام و پایبندی مسلمانان بر اصول و مبانی اسلامی است.

 

مسلمانی که این حقیقت آیه را درک کرده با مسلمانی دیگر که به این حقیقت واقف نیست، عملکردی متفاوت دارد. مسلمانی که تصور می کند دشمنی دشمن به خاطر قبله و ... است تمام تلاش خود را می کند تا قبله را با رضایت دشمن به سمت بیت المقدس بگرداند تا شاید رضایت دشمن حاصل شود ولی مسلمانی که می داند قبله و قبله ها بهانه است برای دشمنی دشمن، و می داند اگر حتی قبله  اش را با نظر دشمن تغییر دهد، فردای آن روز بهانه های دیگر مطرح می شود، لذا تمام سرمایه و تلاش خود را صرف ایستادگی و مقاومت بر سر اصول مکتب اسلام می کند نه تبعیت از بهانه های پی در پی دشمن؛ او چون حقیقت آیه را فهمیده زمان خود را صرف بهانه های بیجای دشمن نمی کند چون بهانه های دشمن تمام شدنی نیست.

 

در مقابل بهانه های دشمن، راه خود را با قاطعیت اعلام کن

در ادامه آیه خداوند متعال با لحنی قاطع و رسا به پیامبر خود فرمان می دهد که در مقابل این بهانه دشمن ایستادگی کن و با قاطعیت و لحنی محکم، موضع و راه خود را مشخص نموده و بگو: «إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى: هدایت، تنها هدایت الهى است» ای پیامبر! نکند در مقابل بهانه های واهی دشمن کوتاه آمده و به دنبال رضایت آنان باشی. دشمن از تو می خواهد از مِلَّة و آئین او پیروی کنی ولی به او اعلام کن من نه به دنبال کسب رضایت شما هستم و نه از آئین شما تبعیت می کنم. تنها راهی که باید از آن تبعیت کرد و من آن راه را انتخاب نموده ام و از آن راه کوتاه نمی آیم همان راه خدا و هدایت الهی است. (ضمیر هو در آیه ضمیر فصل بوده و انحصار را می رساند، یعنی تنها راهِ هدایت، هدایت الهی است)

 

سپس خداوند متعال به پیامبر(ص) و البته به همه مسلمانان و امت پیامبر تذکر داده و اتمام حجت می کند که اگر بعد از اینکه این حقایق برای شما روشن شد و علم به این حقایق پیدا کردید، بخواهید از هواهای نفسانی و بهانه های واهی و توهمات بیجای دشمن پیروی کنید، هیچ سرپرست و یاوری از جانب خداوند برایتان نخواهد بود «وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیر»

 

وظیفه علما و خواص در دشمن شناسی بیشتر است

معادله ای که در این بخش از آیه شریفه نهفته است این است که هرچقدر علم انسان به این حقایق تبیین شده از جانب خداوند در قرآن کریم بیشتر باشد وظیفه وی نیز سنگین تر خواهد بود، به عبارت دیگر در راه تشخیص دشمن و مقابله با دشمن، وظیفه علما و خواصی که با این حقایق نورانی و معادلات قرآنی آشنایی دارند (نسبت به عوامی که نسبت به این حقایق نا آگاهند) بیشتر و سنگین تر می باشد.

 

انسان مسلمان همیشه در تقابل «هُدی» و «اَهواء» است

نکته جالب دیگر اینکه بعد از نام بردن از هدایت الهی در آیه «هُدی الله» صحبت از هواهای نفسانی دشمنان می کند «أَهْواءَهُمْ» (اهواء جمع هوی به معنی خواسته و هوس است) و این تقابل و پی در پی آوردن «هدی» و «اهواء» حاوی این نکته است که همیشه مسلمانان در کشش دو راه هستند، از طرفی هواهای نفسانی و بهانه های بیجا و توهمات باطل دشمنان اسلام که مسلمانان را به سمت خود دعوت می کنند و از سوی دیگر هدایت الهی. آنچه اهمیت دارد این است که انسان مسلمان در تقابل این دو راه کدام را لبیک گفته و می پیماید.

 

 

 

تبعیت از بهانه های دشمن همانا، قطع نصرت الهی همانا

در پایان آیه خداوند با تهدیدی قاطع می فرماید اگر دل به رضایت دشمن دادید و در پی راضی کردن دشمن و پاسخ گویی به بهانه های متنوع او بر آمدید من نیز شما را به همان دشمن که به او دل بسته اید واگذار می کنم و دیگر از جانب من برای شما ولی و یاوری وجود نخواهد داشت زیرا شما ولی و یاور خود را دشمن خود پنداشتید «ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیر». این یعنی خداوند متعال یاور کسی و ملتی است که نه فقط به زبان بلکه در اعتقاد و عمل تنها و تنها یاور و تکیه گاه خود را خداوند دانسته و تنها به او و راه و هدایت او امید داشته باشند

منبع: سایت یزدما

انتهای پیام /

ارسال نظرات

آخرین اخبار