جابر خرم‌نیا

کدخبر: 525

ماجرا فقط به دولت و وزارت خارجه باز نمی‌گردد و باید ریشه پی‌گیری برخی اخبار حوادث محور را در رسانه‌ها هم جویا شد. وجود تبعیضی آشکار که برخی «حیثیت و ناموس مردم» را از «حیثیت و ناموس مملکت» جدا کرده‌اند دیگر دارد توی ذوق می‌زند. شاید اگر این نوشتار را ادامه دهید بیشتر درک کنید که چه می‌خواهم بگویم.

سرویس سیاسی قزوین خبر؛

اگر بخواهیم مواردی را برشماریم که مردم از وزارت امور خارجه کشورمان توقع اقدامی قاطعی داشته‌اند و در مقابل با یک حرکت منفعلانه از سوی وزارت خارجه روبرو شده‌اند، باید به تاریخ رجوع کنیم. مواردی که گاهی در شأن وزارت امورخارجه جمهوری اسلامی ایران هم نبوده است. اما ماجرا فقط به دولت و وزارت خارجه باز نمی‌گردد و باید ریشه پی‌گیری برخی اخبار حوادث محور را در رسانه‌ها هم جویا شد. وجود تبعیضی آشکار که برخی «حیثیت و ناموس مردم» را از «حیثیت و ناموس مملکت» جدا کرده‌اند دیگر دارد توی ذوق می‌زند. شاید اگر این نوشتار را ادامه دهید بیشتر درک کنید که چه می‌خواهم بگویم.

 

اقدام وزارت خارجه

بیایید به سالها قبل بازگردیم، به روزگاری که طالبان در افغانستان جولان می‌داد و جمهوری اسلامی ایران در موضع رسمی خود مجاهدان افغانستان و دولت برهان‌الدین ربانی را دولت قانونی افغانستان می‌دانست. در مردادماه 1377 شهر مزارشریف مرکز دولت مجاهدین در شرف اشغال طالبان بود. با وجود نظر برخی کارشناسان و درخواست سفارت جمهوری اسلامی در افغانستان مبنی بر ناامن بودن کنسولگری ایران و احتمال حمله‌ی طالبان، وزارت خارجه اجازه تخلیه‌ی دیپلمات‌ها و ترک مزار شریف را نداد. روز 17 مرداد 1377 طالبان مزارشریف را فتح کرده و در یک یورش وحشیانه ده دیپلمات و یک خبرنگار واحد مرکزی خبر را کشت و تعدادی را نیز به گروگان گرفت. وزارت امور خارجه با وجود خشم مردم ایران تنها بیانیه سیاسی صادر کرد و طالبان را به قهرسیاسی و دیپلماتیک ایران تهدید نمود. مدتی بعد حدود هفتاد هزار نیروی نظامی ایرانی در مرزهای افغانستان مستقر شدند که نتیجه این اقدام آزادی گروگان‌ها و تحویل اجساد شهدا بود. اما هرگز اقدام قاطع دیگری در برخورد با طالبان، نیروهای تروریستی سپاه صحابه(وهابیون پاکستانی) و یکی از گروه‌های مرتبط با سرویس اطلاعات و امنیت پاکستان و طبیعتاْ دولت پاکستان صورت نگرفت و تنها سفیر پاکستان در تهران احضار و مراتب اعتراض شدید ایران ابلاغ شد. پس از آن بسیاری موارد رخ داد که بازهم اقدام قاطعی با وجود خشم مردمی در پی نداشت. برای مثال پس از حمله آمریکا به عراق و در جنگ آمریکایی‌ها و گروه صدر در نجف، اشغالگران به حرم امیرالمومنین(ع) حمله کردند و قسمت‌هایی از حرم تخریب شد. با وجود خشم وصف ناشدنی مردم، دولت اصلاحات اقدام کاملاْ منفعلانه‌ای نشان داد و رییس‌جمهور تنها اعلام کرد که این حرکت زشت و بد را نپسندیده است. وزارت خارجه هم سفیر سوئیس در تهران را بعنوان حافظ منافع آمریکا احضار و مراتب اعتراض خود را اعلام کرد. بازهم می‌توان نمونه‌های دیگری یافت. نمونه توهین‌هایی که در ابتدای پرونده هسته‌ای ایران از سوی دولت‌های اروپایی به ایران اتفاق افتاد و وزارت خارجه دولت اصلاحات تنها و تنها به دیپلماسی احضار سفیر اکتفا کرد و نهایتاْ گاهی سخنگوی وقت وزارت خارجه آنها را به حسن خلق دعوت کرد.

 

تبعیض رسانه‌ای

شاید خیلی‌ها نمایشگاه مطبوعات سال 1388 را به یاد داشته باشند که یکی از سران فتنه، با وجود آنکه در توهین و ظلم به مقدسات، انقلاب و ملت کم نگذاشته بود، به نمایشگاه مطبوعات رفت تا نام خود را دوباره به رسانه‌ها بازگرداند. اما مورد اعتراض شدید انبوه مردم و اهالی فرهنگ و رسانه قرار گرفت، تا جایی که مجبور شد نمایشگاه را ترک کند. فردای آن روز بسیار بودند رسانه‌هایی که در وصف مظلومیت این شخص سخن‌ها راندند و به ابعاد واقعه پرداختند، شخصیت‌های سیاسی فراوانی که بیانیه دادند و اظهار تأسف کردند و گروه‌های سیاسی لیبرال که بازهم وسط ماجرا آمدند، آنقدر این رخداد را در بوغ و کرنا کردند که گویا چه واقعه هولناکی رخ داده است. همانگونه که مشابه آن در نمایشگاه مطبوعات امسال برای شخص دیگری که به یک «هوچی‌گر» رسانه‌ای شهرت دارد رخ داد. نوری‌زاد از اتفاق رخ داده چقدر بیانیه و مطلب و یادداشت بیرون آورد و چقدر خوب از آن استفاده کرد. همچنین یادمان باشد در وقایع ناراحت کننده‌ای هم رسانه‌ها کم نگذاشتند و حسابی وارد ماجرا شدند و انبوه مطالب را تولید کردند. مثلا در حادثه بهمن‌ماه سال 91 در قم که علی لاریجانی مورد هجوم عده‌ای افراطی قرار گرفت. یا واقعه تأسف بار حرم امام که به فرزند یادگار امام بی‌احترامی کردند و مورد انتقاد رهبر انقلاب هم واقع شد. رسانه‌ها معمولاْ در این مسائل و در برخورد با ماجراهایی که یا برای اهالی سیاست رخ می‌دهد و یا ریشه آن می‌تواند به سیاست‌های اساسی باز گردد حساسیت نشان می‌دهند. مثلاْ یادمان هست که با دروغ پردازی رسانه‌ای و ربط دادن ماجرای تأسف‌بار اسید پاشی‌های اصفهان به امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر و مسئله حجاب حسابی موج سواری کردند. یا یادمان هست که در واقعه‌ی حمله به علی مطهری در شیراز چندین روز رسانه‌ها مشغول تحلیل و یادداشت و مصاحبه بودند و تیتر یک‌شان همین مسئله بود، و چقدر گروه و دسته و حزب بود که بیانیه داد و محکوم کرد. اما در قبال مسائل زیادی هم یا سکوت می‌کنند و یا به ابعاد اصلی آن نمی‌پردازند.

 

واقعه فرودگاه جده

امروز ما با ماجرایی مواجه هستیم که نه مانند علی‌مطهری به ناموس مملکت حمله شده است! و نه مانند ماجرای نوری‌زاده قربانیان آن از نظر رسانه‌ها مظلوم هستند و نه مانند ماجرای اسیدپاشی‌ها سیاستمداران و اهالی رسانه‌های خاص انتظار ندارند عاملان آن مورد عقوبت قرار گیرند و یا مناسبات میان دوکشور دستخوش تحول شود. امروز در خبرها خوانده‌ایم که مأموران سعودی در فرودگاه جده عربستان به دو نوجوان ایرانی تجاوز کرده‌اند. این خبر خشم بزرگی را در مردم ما ایجاد کرد و رسانه‌های خودمان هم به پوشش نحوه رخ دادن ماجرا و پی‌گیری دنباله آن پرداختند. اما چیزی که این وسط رخ نمود این بود که در این قسمت ماجرا این «ناموس و حیثیت مردم» بود که مورد تعرض قرار گرفته است. برای همین دیگر از یادداشت‌ها و تحلیل‌هایی که به ریشه یابی ماجرا بپردازند خبری نبود. هیچ گروه و دسته و حزبی بیانیه صادر نکرد و هیچ کس از دولت توقع نداشت که در روابطش با عربستان سعودی تجدید نظر کند. بیانات قابل تأمل آیت‌الله مکارم شیرازی که پرسیده بودند: «با این اتفاقات آیا لازم است عمره مفرده که امری مستحب است انجام گیرد در حالی که تحقیر و توهین متوجه اتباع ایرانی مشود؟»، کاملا با سکوت رسانه‌ها مواجه شد و انعکاس چندانی نیافت(این در حالی بود که خیلی از رسانه‌ها و بخصوص رسانه‌های منتسب به جریان تجدیدنظر طلب با تغییر و تحریف صحبت‌های آیت‌الله مکارم در مورد اینترنت تلفن همراه به شدت آن را رسانه‌ای کرده بودند). در این میان وزارت امور خارجه هم به اقدامات قاطع خود در این موارد ادامه داد و در حالی که 9 ماه است سفیر جدید عربستان در تهران حضور پیدا نکرده، کاردار این سفارت را احضار و مراتب اعتراض رسمی و شدید خود را ابلاغ کرد. و لابد قرار است دل‌های مردم از خبر احضار کاردار عربستان آرام هم بگیرد! گرچه صحبت‌های پراکنده‌ای در مورد پی‌گیری قضایی عاملان این ماجرا در جریان است اما پاسخ به چند پرسش ضروری به نظر می‌رسد.

پرسش‌های اساسی

*تا چه موقع قرار است اقدام قاطع وزارت امور خارجه در برابر تحقیر اتباع ایرانی و توهین به عمره‌گذاران شیعه کنار آمدن با موضوع و احضار سفیر باشد؟

*به راستی با توجه نظرات آیت‌الله مکارم تا چه موقع نیاز است با وجود کارشکنی‌ها و رفتار توهین آمیز سعودی ها ما به اعزام اتباع خویش به حج عمره مفرده(بعنوان امری مستحب) ادامه دهیم؟

*چرا وزارت امور خارجه با توجه به رفتارهای خشن عربستان در حمایت از تروریست‌های سوریه و عراق و حمله به یمن و کشتار شیعیان عربستان و... و توهین و تحقیر حاجیان شیعه و ایرانی، به تجدیدنظر جدی در روابط خود با عربستان سعودی نمی‌اندیشد؟

*چرا رسانه‌های ما که در ماجرایی مانند حمله به علی مطهری چندین روز صفحات اصلی خود را معطوف این ماجرا و ریشه‌هایش کرده بودند، اینقدر ساده با ماجرایی مانند تجاوز به دو نوجوان ایرانی برخورد می‌کنند؟ چرا از تحلیل‌های ریشه‌ای و نظرات کارشناسی و بیانیه گروه‌ها و احزاب خبری نیست؟

*آیا اگر خدای ناکرده نوجوانان مورد تعرض قرار گرفته منتسب به یکی از چهره‌های مشهور و متنفذ بودند بازهم اینطور برخورد می‌شد؟

*و در آخر تا کی قرار است حفاظت از ناموس و حیثیت ملی، در رسانه‌های ما، در رفتارهای سیاسی سیاستمداران و گروه‌های ما و در موضع‌گیری دولت ما با دونگاه تبعیض آمیز «ناموس ملی» و «ناموس مردم» صورت بگیرد؟

انتهای پیام/

ارسال نظرات

آخرین اخبار