کتاب «نبرد قبیلهها» اثر تحسین برانگیز زینب مهاجری، در 96 صفحه رقعی در زمستان 96 در انتشارات نیکادل به چاپ رسیده
کتاب «نبرد قبیلهها» داستانی برای کودکان و نوجوانان ایران زمین است؛ داستانی که با اشارهای به آنچه بر خانوادهی شهیدان و جانسپاران در راه میهن می گذرد، ارزش کار «مدافعان حریم وطن» را یادآوری میکند تا قهرمانان ملی میهنمان را پاس بداریم، آنان که شعار جانم فدای ایران را در عمل به اجرا گذاشتند.
همچنین در این کتاب به چرایی پناه بردن بچهها به بازیهای موبایلی برای گذران وقت و نقش خانوادهها در این موضوع در قالب قصه پرداخته شده است و ماهیت کتاب و طرح جلد آن نیز با اشاره به یکی از همین بازیها شکل گرفته تا جنبه روایی جذابتر و ملموستری در داستان داشته باشد. کتابی که با ویژگی روان بودن قلم و مختصر بودن حجم کتاب، به سادگی برای کم حوصلهترین بچههای نسل کنونی قابل خواندن است و مطالعه آن برای بزرگترها نیز خالی از لطف نیست.
نوشتههای پیشین نویسنده نیز، همانند کتاب حاضر، ساده روان و جذاب است و در واقع میتوان گفت زینب مهاجری پیشتر شیوایی قلم خود را در انتقال مفاهیم در آثار قبلی به اثبات رسانده و این کتاب تازهترین اثر این نویسنده و تجربهای جدید و متفاوت از او محسوب میشود؛ گرچه با توجه به سبقه آثار او میتوان این نکته را مدنظر قرار داد که مهاجری در کتاب جدید خود، با روایت قصه به زمینههای تربیتی و آموختن مفاهیمی خاص هم از ارزشها و هم در ارتباط با سواد فضای مجازی توجه نموده.
کتاب «نبرد قبیلهها» اثر تحسین برانگیز زینب مهاجری، در 96 صفحه رقعی در زمستان 96 در انتشارات نیکادل به چاپ رسیده و در 15 بهمن سال جاری، در یک دوشنبه سرد زمستانی برای اولین بار در برنامهی «همیشه خونه» شبکهی آموزش سیما با حضور نویسندهی کتاب رونمایی شد.
زینب مهاجری پژوهشگر و نویسنده در علوم دینی و اجتماعی است که از جمله آثار او می توان به کتابهای «نامههای امام صادق علیه السلام به شیعیان» و «ساکنان ایران 1414» در زمینهی تربیت فرزند و «کتاب همراه با فاطمه (س)» اشاره کرد.
خانوادهها و کانونها و مدارسی که قصد تهیهی کتاب دارند از طریق تماس با مرکز پخش نشر نیکادل میتوانند سفارش خود را ثبت نمایند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «داستان ما از یک ظهر پاییزی شروع میشه.
نه . . . نه . . . اشتباه گفتم !
قصهی ما، از چند هزار سال پیش شروع میشه؛ که یک عده آدم به ذهن شون رسید، تیر و کمون و قلاب سنگ درست کنند تا یک عده آدم دیگه را که فکر میکردند جای اینها را برای زندگی تنگ کردند با این تیر و ترکش ها از بین ببرند و از سر راه بردارند تا زندگی بهتری داشته باشند !
غافل از اینکه اون آدمها هم، دقیقاً همین فکر را در سر داشتند و در نتیجه سالهای سال، زندگیشون به ساختن اسلحه و جنگ و داغون کردن هم گذشت و اصلا وقت نکردند، زندگی راحتتری را که میخواستند، تجربه کنند».
نقد کتاب به زودی در قزوین خبر منتشر خواهد شد.
ارسال نظرات