سیاوش داستان ما ، با شرط رسیدن به وصال یار و در نهایت برای ایران حاضر شد فدا شود ! این را مقایسه کنید با شهادت طلبی شهدا که نه مشروط به وصال یار بود و نه فقط برای دفاع از میهن
سرویس هنری قزوین خبر؛
برای معبری چون جیرانی ، قدرت بلامنازع اطلاعات جمهوری اسلامی ایران یک رویاست ! فقط یک خواب و رویا میتواند اینچنین پریشان باشد . فقط در یک رویا می شود اداره کردن خط مقدم امنیت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران را توسط یک سری بازنشسته و غیر ورزیده متصور بود .
وقتی ارکان اصلی امنیت و اطلاعات ایران را " فریدون " ها در رویایشان انتخاب کنند ، باید هم امنیت ایران حتی توسط زنها زیر سوال برود ! اینکه پیرمردان بازنشسته کار اجرایی می کنند ، جوان چاق و پر خور تنهایی به مصاف خطرناک ترین افراد موساد می رود ، ملک زاده تمام نقشه ی خود را به هاشم جاوید میگوید و حتی از گفتن فامیلی واقعی اش دریغ نمیکند ! یک زن تحت آموزش موساد می تواند به راحتی دو تن از ورزیده ترین افراد اطلاعات ایران را به ملکوت اعلی پیوست بزند ! هاشم جاوید گاهی اوقات از افراد ارشد اطلاعات ایران هوش بالاتری دارد ، پیرمرد چاق و هفتاد ساله ای که رئیس است خودش شخصا وارد عملیات شده و سوار بالگرد می شود ، افسر ارشد اطلاعات ایران تنهایی تصمیم میگیرد به هاشم جاوید اعتماد کند ، تنهایی و پیاده و بدون هیچ مانع و مشکلی از مرز رد شود ، نگهبانهای ورزیده ی موساد را بکشد و افراد اصلی موساد را گروگان گرفته و ترور کند ! آیا اینها تعبیر " واقعی " یک رویا نیست ؟!
گاف های این سریال آنقدر زیاد است که بهتر است وارد نقد حرفه ای فرم و مزمونش نشویم و از منظر سینما به آن نگاهی نیاندازیم . این سریال به ضرب داستان روانبخش و موید معدود مخاطبانی داشت ، اگر بازی خوب فرهاد قائمیان و پانته آ بهرام نبود ، این مخاطبان همراه سریال نمی ماندند ! البته سبک این داستان هم دچار همان غرب زدگی فرم و محتوای کلی سریال است و بیننده حس ایرانی بودن از آن نمیگیرد .
شهادت طلبی یا سیاوش کشی ؟!
این سریال و کلا این قبیل کارها لایه های ظریفی هم دارند که باید به آن پرداخت . در این سریال هیچگونه رنگ و بوی شهادت طلبی و اعتقادات از افراد امنیت اطلاعاتی نمی بینیم ، افسران ارشد اطلاعات در بهترین حالت فقط وطن پرست هستند . انگیزه ی آنها برای مبارزه صرفا " دفاع از میهن " است . به این اسم و فامیل قدری بیشتر توجه کنیم ؛ سیاوش مشرقی ! صاحب این اسم به کمک ایران می آید و قهرمانانه فدای کشورش می گردد .
دیالوگ سیاوش زخمی بعد از شکنجه جالب توجه است که گفت : من به کشورم خیانت نمیکنم وقتی برای کشورت جلوی ظلم می ایستی حس خوبی داری !
سیاوش داستان ما ، با شرط رسیدن به وصال یار و در نهایت برای ایران حاضر شد فدا شود ! این را مقایسه کنید با شهادت طلبی شهدا که نه مشروط به وصال یار بود و نه فقط برای دفاع از میهن . زمانی که سیاوش مشرقی اطلاع پیدا کرد ملک زاده برای چه کاری به دیدنش آمده اگر از ازدواج با عشقش منصرف میشد و در مبارزه با دشمنان اسلام و ایران شهید میشد اوضاع نهایی این سریال چقدر تفاوت می کرد ؟!
اینجاست که باید خدا را شاکر بود چون این فقط رویای فریدون در تعبیری وارونه از واقعیت بود ، نه حقیقت ماجرای امنیت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران ! فقط در یک رویای وارونه و پریشان می توان اسطوره ی سیاوش ایرانی را جایگزین شهدای هسته ای و شهادت طلبان شیعه نظاره کرد . آن هم زمانی که قرن هاست حماسه عظیم عاشورا " سوگ سیاوش " را از یاد ایرانیان برده است !!
انتهای پیام/
ارسال نظرات