روح الله شریفی

کدخبر: 422

احساس نیاز به نگارش تاریخ شفاهی او را وا داشت تا دست به قلم برده و کار نگارش را آغاز کند. بیش از همه واقف است که در راه عرضه یک محصول فرهنگی باید مشقت های زیادی را تحمل کند.

روح الله شریفی داستان ما در سال 58 دیده به جهان گشود و تحصیلات خود را در رشته کشاورزی آغاز کرد و با فعالیت های دوران دانشجویی در عرصه فرهنگی و هنری دریافت که علاقه اش او را به سمت تاریخ می خواند. وقفه پیش آمده بین دوران دبیرستان و فارغ التحصیلی دانشگاه نیز نتوانست روح الله را از نوشتن داستان غافل کند. فعالیت در بنیاد حفظ آثار او را از سال 86 به سمت نگارش خاطرات شهدا سوق داد. کتاب " حالا که لبخند می زنی" اولین اثر این نویسنده جوان است و "خاطرات حاج حمزه" نیز دیگر اثر در دست چاپ اوست.

گپ و گفتی با نویسنده ای جوان و ارشی استان در نمایشگاه کتاب استان قزوین

namayeshgah08

این دوره از نمایشگاه را نسبت به دوره های پیش چطور می بینید؟ استقبال چطور بوده؟

با توجه به نزدیکی ایام برگزاری نمایشگاه، به پایان سال و افزایش نقدینگی مردم، زمان مناسبی برای برگزاری دیده شده است. آنهایی که کتاب خوان هستند می آیند و در سبد زندگی های آنها نیز کتاب قرار دارد. ضمن اینکه سطح تحصیلات مردم بالا رفته است و به کتاب نگاه ویژه ای را دارند.

تنها انتقادی که می توان به این دوره از نمایشگاه داشت، اختصاص فضای کوچک به ناشرین مطرح استانی است. مثلا غرفه "سوره مهر" می بایست دو برابر فضای اختصاص یافته فعلی می شد. ضمن اینکه ناشرین معتبر کشوری کمی هم آمده بودند و آنهایی هم که آمده بودند با همه توان نبودند.

محتوای موضوعات چقدر تاثیر در فروش آن ها داشته است

جواب این سوال را با ذکر یک نمونه جواب می دهم. تجربه کتاب هایی همچون "دا"، "عزت شاهی" و کتابهایی از این دست که ارزان هم نیستند، نشان داد که مردم محتوا را بخوبی درک می کنند و به کتاب های خوب بها می دهند. البته نقش رسانه ها در شناساندن این کتاب ها به مردم قابل انکار نیست ولی کیفیت و حرفه ای بودن عوامل – از نگارش تا توزیع – تاثیر مسقتیم داشته است.

در مورد کتاب "حالا که لبخند می زنی" بگویید.

این کتاب اشاره ای به یکی از فرمانده های شاخص دفاع مقدس دارد که فرمانده گردان امام رضا (ع) بوده و تبحر خاصی در علوم نظامی داشت.

شهید رضایی که تعداد زیادی از نیروهای تحت امرش از جوانان قزوینی بودند به گواه نزدیکانشان، اگر به درجه رفیع شهادت نائل نمی شدند، امروز یکی از فرمانده های ارشد نظام می شدند و ذخیره قابل احترامی از جبهه های جنگ.

به نظر من در ادبیات دفاع مقدس آنچنان که شایسه مقام شهید است نتوانسته است حق مطلب را ادا کند و نویسندگان دفاع مقدس باید به سمت ادبیات داستانی شوند. شخصیت پردازی در رمان و داستان اگر چه طولانی تر نوشته می شود ولی همین طولانی شدن و تکرار تاثیرش بیشتر و عمیق تر می شود. دیگر مشکلی که در مورد ادبیات دفاع مقدس است اینکه نویسنده، شهید را ملموس نمی کند. باید نویسنده با شهید زندگی کند، زندگیش را درک کند، تصویر کند و نفس بکشد.

کتاب "حالا که لبخند می زنی" در قالب داستانی و در نشر پلاک 8 به چاپ رسیده است و "موسسه سوره مهر" نیز از ان حمایت می کند. برای تهیه این کتاب بیش از 60 ساعت مصاحبه از خانواده، دوستان، همرزمان و ... شهید تهیه شده است.

در این کتاب با خانواده ای مواجهیم که 9 فرزند دارند و وقتی شهید رضایی دو ساله بود، پدرش به رحمت خدا رفته و بار سنگین زندگی آبرومندانه به دوش مادر قهرمان ایشان گذاشته می شود. در این کتاب نقش خانواده بسیار پررنگ بوده و بیش از آنکه نقش شهید گفته شود – به گواه اساتیدی که کتاب به آنها سپرده شده بود برای اظهار نظر – نقش مادر شهید به چشم می خورد. با تمام تلاش سعی شد تا اخلاقیات شهید خوب پرداخته شود که امیدواریم دین خود را به شهدا ادا کرده باشیم.

 

 

 

ارسال نظرات

آخرین اخبار