نامه‌های یک پاسدار به یک چریک دمکرات؛

کدخبر: 2653

تنها ۴۵ روز بعد از پیروزی انقلاب بود که شما جنگ را علیه انقلاب آغاز کردید، جهادگرانی را که برای سازندگی به منطقه می‌آمدند کشتید و اسیر کردید و نگذاشتید که مردم کردستان از واقعیات آگاه شوند.

سرویس فرهنگی قزوین خبر؛ پس از انتشار دونامه که میان پاسدار رزمنده، عباس خرم‌نیا(فرد خرمی) و یک چریک دموکرات بانام صدیق شویی، برای اولین بار در سایت خبری تحلیلی قزوین خبر، اینک به سومین و آخرین نامه می‌پردازیم. همانطور که پیشتر نیز توضیح داده شد، نامه نخست توسط یک واسطه برای صدیق شویی ارسال شد و صدیق نیز به نامه پاسخ داد و خواستار ادامه پیدا کردن نامه نگاری میان دوطرف شد. اما با پاسخ به مباحث مطرح شده توسط صدیق در نامه آخر، این چریک دموکرات کردستان دیگر هرگز پاسخ مکتوب نداد و بجای آن عباس خرم‌نیا را تهدید کرد که اگر او را اسیر کند به شکل فجیعی به قتل خواهد رساند. در نتیجه گفتگوی دو دشمن در میانه جنگ، در سه نامه به پایان می‌رسد و جزیی از تاریخ نقل نشده دفاع مقدس می‌شود. آخرین نامه که حاوی پاسخ‌های پاسدار عباس خرم‌نیا(فرد خرمی) به ادعاهای صدیق شویی است را باهم می‌خوانیم:

 

1364/12/15

بسم الله الرحمن الرحیم

سپاس بیکران به درگاه ایزد منان که از گمراهی بازم داشت و ایمان راسخ به دینش را به من عطا فرمود.

برادرم صدیق سلام.

با تشکر از اینکه به نامه‌ام جواب دادی و بازهم ممنون از اینکه خواستار مکاتبه شدی، بله از خواندن نامه‌ات هم خوشحال شدم و هم ناراحت؛ خوشحالی‌ام به‌خاطر جواب نامه و ناراحتی‌ام بخاطر اینکه من شما را مدی مسلمان می‌دانستم، با آن همه که حزب مدعی است که مکتبی می‌باشد ولی در نامه‌ات نه نامی از خدا بود و نه نشانی از اسلام و مسلمانی. سال پیش نامه‌ای از یک کومله دریافت کردم، وقتی نامه شما را خواندم دیدم به‌همان منطقی است که آن نامه بود و عقیده شما نیز برایم روشن شد که می‌توان گفت هم حس سوسیالیستی در شما قوی است و هم حس ناسیونالیستی که می‌شود التقاط! در ضمن شما دو جواب برای من نوشته بودید یکی در مورد عراق و دومی در مورد دولت.

اول اینکه ارتباط شما با عراق کاملاً محسوس است و احتیاج به کتمان ندارد، چراکه مقر شما در آنجا است و از سوی دولت عراق نیز هیچ مزاحمتی برای شما ایجاد نمی‌شود و دیگر آنکه بمباران زندان «دوله‌تو»[1] توسط عراق نمایانگر روابط حزب با دولت عراق بود؛ و اما در مورد دولت، شما گفته‌اید که اگر رأی‌گیری آزاد انجام شود کسی طرفدار دولت نیست، شما رأی را به چه حساب می‌کنید؟ آیا راهپیمایی‌های میلیونی امت اسلام بیانگر حقیقت نیست؟ چه کسانی آنها را به زور به راهپیمایی می‌کشد؟ این چیزی است که دشمنان ما نیز به آن اعتراف دارند.

و اما در مورد سؤالات شما که مربوط به عقب افتادگی کشور و به‌خصوص کردستان بود، اگر شما راست می‌گویید و انصاف را رعایت می‌کنید یک انقلاب که تازه ۴۵ روز است پیروز شده می‌توانست کردستان را در این مدت گلستان کند؟آیا شما چنین اجازه‌ای را به انقلاب دادید؟ تنها ۴۵ روز بعد از پیروزی انقلاب بود که شما جنگ را علیه انقلاب آغاز کردید، جهادگرانی را که برای سازندگی به منطقه می‌آمدند کشتید و اسیر کردید و نگذاشتید که مردم کردستان از واقعیات آگاه شوند.

و همچنین گفته بودید که کشور تک حزبی نمی‌شود، در کشورهایی که نام بردید چندتا حزب حاکم است؟ آیا حقوق تمام اقشار رعایت می‌شود و خودتان قضاوت کنید که فساد اخلاقی تا چه حد رشد داشته است.

اما گفته بودید که تاریخ به عقب برگشت و ما کهنه پرست هستیم. در کدام یک از نواحی ایران دیده‌اید که با علم مخالفت شده باشد، چه کسی به‌جای ماشین به الاغ سوار شده و یا به‌جای هواپیما به اسب سوار شده است؟ اگر منظور از به عقب برگشتن به ایدئولوژی است که باید بگویم شما نیز کهنه پرست هستید، چراکه سالیان سال است که چنین طرز فکری پیدا شده و شما دنبال روی آن هستید.

و نوشته بودید که ۴۰ سال است که حزب شما مبارزه می‌کند و قهرمانان زیادی شهید داده است، اما همه می‌دانیم که قبل از انقلاب جناب آقای «عزالدین»[2] و «قاسملو»[3] با شاه سازش کرده بودند و عملاً مبارزه‌ای در بین نبود؛ در صورتی که تمامی جوانان خداجوی ایران چه کُرد و ترک و بلوچ و فارس و عرب که در خط مبارزه بودند در زیر شکنجه به شهادت می‌رسیدند و شما آن موقع هنوز حزب دموکرات را نمی‌شناختید و عضو حزب هم نبودید.

و اما به محرومیت مردم کردستان به‌خصوص ساوان اشاره کرده بودید. شما فکر می‌کنید من فرزند سرمایه‌دار هستم؟ و یا فئودال هستم؟ جناب صدیق من با فقر و محرومیت بزرگ شده‌ام و درد آشنا هستم؛ جناب صدیق من دارای زن و دو فرزند و یک مادر هستم و دوهزار تومان اجاره خانه می‌دهم و چهار هزار و پانصدتومان حقوق دارم. تمام زندگی من به بیست هزار تومان نمی‌رسد. چیزی که مرا وادار به این زندگی کرده و به اینجا آورده است عقیده‌ام است؛ در ضمن ما معتقد به خلق‌ها نیستیم و امت اسلام را قبول داریم، ما می‌خواهیم که تمام کشورهای اسلامی متحد باشند نه اینکه کردستان کشوری شود و بلوچستان کشور دیگر و ... اگر تمام مسلمین با هم باشند آن‌موقع ما می‌توانیم بگوییم که به پیشرفت و علم رسیده‌ایم.

و اما در مورد آزادی عقیده و بیان؛ تا کنون ندیده و نشنیده‌ام که کسی برای ابراز عقیده و بیان آن مورد آزار قرارگیرد، چه بسا که فحش و ناسزا نیز شنیده‌ام و اما در مورد آزادی‌های فردی و اجتماعی اگر منظور شما از آزادی فردی این است که شخصی مروج فساد باشد مشروب بخورد و زنا کند و مزاحم ناموس مردم گردد، از نظر اسلام محکوم است و به شدت جلوی این کار گرفته می‌شود. و اجتماعی که بخواهد لهو و لعب از قبیل قمار، عفت فروشی و لطمه به جامعه مسلمین بزند محکوم و مردود است و این را هیچ انسان عاقلی قبول نمی‌کند.

و جواب دیگر در مورد ضد انقلاب بودن شش میلیون کُرد. اولاً منظور ما از ضد انقلاب گروهک‌ها مانند حزب شما می‌باشد، مردم کردستان نه‌تنها ضد انقلاب نیستند بلکه خیلی هم انقلابی هستند و من تاکنون ندیده‌ام که در هر روستایی به جز دوسه نفر طرفدار حزب باشد، من به هرکجا که بروم با مردم صحبت می‌کنم و از نظریات آنان آگاه می‌شوم آنها نه تنها شما را نمی‌خواهند، بلکه از شما می‌ترسند؛ به‌خدا قسم که بعضی‌ها می ‌گفتند که این‌ها ما را بدنام کردند و حیثیت ما را برباد دادند.

برادرم  اگر شما نیز همپای ما بودید و در این مبارزه بزرگ میان اسلام و کفر یاری‌مان می‌کردید به‌قول خودت اینجا یک پادگان بزرگ نبود و دست امپریالیسم به‌طور کلی قطع می‌گردید.

و چیز دیگری که به‌یادم آمد اینکه شما بعضی از مردم روستا را به‌عنوان همکاری با ما بازداشت می‌کنید و موجب اذیت و آزار آنها می‌شوید. از شما بعید است که به‌حرف.... گوش کنید و کسی را که ما با او رفت و آمد داریم را بگیرید؛ چراکه مخبرین ما را کسی نمی‌شناسد و ما با او رفت و آمد نمی‌کنیم.

به‌هرحال برادرم نصیحت برادرانه مرا گوش کن و برگرد این راهی را که شما در پیش گرفته‌اید نه ملت پسند است و نه خدا پسند.

برادر صدیق خیلی حرف‌ها دارم که بزنم ولی نمی‌توانم دفتری را برایت بفرستم چون هم وقت شما را می‌گیرم و هم به نتیجه نمی‌رسیم؛ اگر مایل باشی و قولم برایت ارزشی داشته باشد، می‌خواهم دعوت کنم که زحمت کشیده بیایی رودررو صحبت کنیم؛ به ایمانم سوگند که کاری خطا نکنم و از قولم برنگردم؛ شاید اطمینان به من نکنی خوب طبیعی است، اگر پیشنهادی داری بده تا بررسی کنم و اگر مفید بود می‌پذیرم.

برادر صدیق به شما توصیه می‌کنم که تاریخ اسلام را مطالعه کنی و قرآن بخوانی تا از قانون خدا باخبر باشی تا عوض اینکه به قهرمانی قاسملو افتخار کنی به مبارز مسلمان کُرد صلاح‌الدین ایوبی افتخار کنی؛ به امید پیروزی اسلام بر کفر جهانی

خدمتگزار کوچک اسلام

خرمی

 


[1] زندان دوله‌تو در روستایی به همین نام در شمال غرب سردشت قرار داشت و توسط حزب دموکرات کردستان اداره می‌شد، در این زندان حزب دموکرات حدود 280 تن از نیروهای سپاه، ارتش، جهاد سازندگی، بسیج، ژاندارمری، پیشمرگان مسلمان کرد و مردم بی‌دفاع را به‌عنوان اسیر در زندانی که در این روستا ایجاد کرده بود، نگهداری و شکنجه می‌کرد. در تاریخ هفدهم اردیبهشت ماه سال 1360 پس از هماهنگی حزب با نیروهای عراقی، زندانیان را در زندان رهاکرده و زندان‌بان‌ها آن را تخلیه کردند، در نهایت دو فروند هواپیمای عراقی، این محل را بمباران کردند و پس از آن با هماهنگی حزب دموکرات، چند فروند بالگرد عراقی با راکت و تیرباران، مجروحان این زندان را مورد هدف قرار دادند و تعداد زیادی از این اسرای مظلوم را به شهادت رساندند.

[2] ماموستا عزالدین حسینی، امام جمعه اهل سنت مهاباد بود و پس از انقلاب به دشمنی با انقلاب اسلامی پرداخت؛ برخی او را آغازگر اغتشاش‌های کردستان می‌دانند. عزالدین حسینی به حزب کوموله پیوست که جنایات بی‌شماری در کردستان مرتکب شدند. او سرانجام در شب ۲۱ بهمن ۱۳۸۹ در سوئد مُرد.

[3] دکتر عبدالرحمان وثوق معروف به قاسملو رهبر حزب دموکرات کردستان ایران بود که در همان آغاز راه انقلاب ساز ناکوک زد و سپس به درگیری مسلحانه با جمهوری اسلامی روی آورد. قاسملو در سال ۱۳۶۸ در وین اتریش توسط افراد ناشناس ترور شد.

 

ارسال نظرات

آخرین اخبار