از زیر سوال بردن خبرگان تا آدرس غلط درباره فتنههای بعد از انقلاب
چرا حجاریان این روزها همانند ایام فتنه ۷۸ و ۸۸ قلم می زند؟
کدخبر: 2931
سال ٧٨ دانشجویان معترض مورد ضرب و شتم قرار گرفتند که علاوه بر مجموعه خسارتها و آسیبها، افرادی کور و مجروح و کشته شدند. سال ٨٨ به سوی مردم معترض تیراندازی شد و... اما در سال ٩٦ نیروی پیشین، در مقایسه با عملکرد گذشتهاش، ضعیف ظاهر شد به این معنا که هر چه اعتراضات تندتر شد، سرکوب کمتر شد.
حجاریان این روزها به دلایلی که شاید چندان آشکار هم نباشد روند جدیدی را آغاز کرده که بخش جدی آن، ارائه تحلیل های عجیبی است که مستقیما عملکرد نظام را در مواجه با فتنه های بزرگ پس از انقلاب مورد هدف قرار داده است.
او این روزها بیش از هر زمانی دیگر همانند روزهای فتنه 78 و 88 قلم می زند و تحلیل ارائه می کند. همچنانکه حجاریان چند روز قبل، همزمان با داغ شدن فیلم های که در باره نوع انتخاب آیت الله خامنه ای به رهبری تشکیک وارد می کرد، طی مقاله ای اساس وجودی مجلس خبرگان و همچنین نحوه انتخاب اعضای آن را زیر سؤال برد.
«سعید حجاریان» از ایدئولوگ های جریان اصلاحات در در بخشی از مقاله مذکور – با عنوان «شبهه عَبائیه»- با زیر سؤال بردن نهاد خبرگان رهبری، فلسفه وجودی این مجلس را در واقع نسخه برداری از حکم فقهی انتخاب مرجع تقلید توسط سائل - با استناد به رجوع به اهل خبره، در صورت نداشتن قدرت تشخیص - تفسیر و تصریح کرد: «به دلیل آنکه در زمان تدوین قانون اساسی، اساساً بحثهای مربوط به حقوق طبیعی بالمره از ذهن مبارک آقایان به دور بوده است، آنان نتوانستهاند رابطه قراردادی میان دولت و ملت را تنظیم کنند و به همین جهت، مردم به خبرگان حواله داده شدهاند که وظیفهشان کشف شرایط رهبری در فردی خاص است. این رفع تکلیف سرآغاز مشکلات شد.»
وی در یادداشت اخیر خود نیز به موضوع فتنه های 78، 88 و 96 پرداخته و با تحلیل های عیجب و دادن آدرس غلط تلاش می کند که عملکرد نظام به خصوص در فتنه 78 و 88 را عملکردی خشونت طلب و به همراه سرکوب قهرآمیز معترضین معرفی کند.
حجاریان در ادامه فتنه 78 را یک مطالبه دانشجویی دانسته که با خشونت سرکوب شده و همچنین فتنه 88 را نیز مطالبات مردمی دانسته که جوابشان را با تیراندازی پاسخ دادند. وی نوشته است: " در این دو دهه با چند رخداد مواجه شدهایم؛ تیرماه ١٣٧٨، خردادماه ١٣٨٨ و دیماه ١٣٩٦. رخداد نخست، ایده مشخص و سازمان مرکزی داشت و دانشجویان مطالبه خود را به صورت سیاسی، هدفمند و بدون خشونت پی گرفتند و دولت نیز خواستهشان را سرکوب کرد. در رخداد دوم مردم ذیل راهپیمایی سکوت، رای خود، یعنی خواسته سیاسیشان را مطالبه کردند و زمانی شعارها فراتر رفت که با معترضان برخوردهای قهری صورت گرفت. اما رخداد سوم جامع بود و یکباره شعله گرفت و شعارهای معترضان حول تمامیت نظام میگشت. با بررسی این سه رخداد و نحوه مواجهه حاکمیت، میتوان از تغییر و شاید تعدیل واکنشها در سال ٩٦ سخن گفت. سال ٧٨ دانشجویان معترض مورد ضرب و شتم قرار گرفتند که علاوه بر مجموعه خسارتها و آسیبها، افرادی کور و مجروح و کشته شدند. سال ٨٨ به سوی مردم معترض تیراندازی شد و... اما در سال ٩٦ نیروی پیشین، در مقایسه با عملکرد گذشتهاش، ضعیف ظاهر شد به این معنا که هر چه اعتراضات تندتر شد، سرکوب کمتر شد."
وی در ادامه نیز تصریح می کند: " لنین در تشریح وضعیت انقلابی معطوف به سقوط حکومتها از شرایطی سخن میگوید که «پایینیها نخواهند و بالاییها نتوانند» یعنی زمانی که همزمان دو بحران مشروعیت و هژمونی پدید آید. او به گفته خود تکملهای میزند و میگوید باید آلترناتیوی هم موجود باشد. وضعیت کنونی آن است که بالاییها میتوانند، بعضی پایینیها نمیخواهند و آلترناتیوی هم موجود نیست؛ یعنی دو ضلع از سه ضلع مثلث لنین وجود ندارد. با این تعریف لنین به سه رخداد پیشین بازگردیم؛ سال ٧٨ معترضان از نظام عبور نکردند، خودسرها و لباسشخصیها و نوپو آمدند و زدند. یعنی بالایی (با اتکا به نیروی غیررسمی) توانست؛ در آن سال آلترناتیو هم موضوعیت نداشت. سال ٨٨، پایین به ساختار پایبند بود، ولی حاکمیت (با تردید) با همه توان خود به صحنه آمد هر چند در نهایت از عدهای به دلیل وقایع کهریزک و... دلجویی شد. این نوبت نیز بالایی توانست و آلترناتیو موضوعیت نداشت چنانکه مهندس موسوی گفت من همراه مردم هستم و نه رهبر آنها. سال ٩٦، پایین (البته بخشی از آنها) از حکومت عبور کردند، اما بالاییها با وجود وسعت کار و قوت نیروی نظامی در شهرستان با تمام قوا به ماجرا ورود نکردند؛ اینبار بالایی (با تردید) نخواست و آلترناتیوی هم موجود نبود و در انتها شرایط به وضع طبیعی خود بازگشت."
وی در پایان نیز نتیجه گیری قابل تاملی از استدلال های خود کرده و نوشته است: " دستاورد اعتراضات اخیر، تعلیق شعار «عبور از روحانی» نزد جناح راست بود. چرا که آنها بهصورت غریزی نتیجه گرفتند، بدیلی در مقابل روحانی ندارند و باید به هر روش او را حفظ کنند چون دریافتند با معادلهای چند مجهولی مواجهند. جناح راست شاهد بود که در برخورد با این اعتراضات چهار عمل اصلی به کار گرفته شد؛ بعضی را جمع (بازداشت)، بعضی را ضرب (کتک)، بعضی را تفریق (تفرقه انداختن) و بعضی دیگر را تقسیم (تفکیک معترضان به معیشتیهای بر حق و سیاسیهای ناحق) کردند اما بنیاد اعتراضات همچنان پابرجا ماند."
این در حالیست که حجاریان در دور اول دولت روحانی تقریبا تلاش کرد از مواضع سال 78 و 88 خود در رسانه ها حداقل به صورت علنی فاصله بگیرد اما چرا این روزها اینگونه بی پروا قلم می زند؟
ارسال نظرات