آنچه که این دو تصور می کردند این بود که احتمالاً با دمیدن به آتش شعاره پوسیده «نه غزه نه لبنان» میتوانند اقدام خود را توجیه کنند، اما گویا فراموش کرده بودند که ملت ایران زخم خورده دستگاه امنیتی اسرائیل (موساد) است.
سرویس سیاسی قزوین خبر؛ چقدر تلخ است، ملتی که هیچگاه در نیم قرن اخیر که رژیم نامشروع صهیونیستی پا به عرصه وجود نحس خویش گذاشته است، و همواره در طول تاریخ در برابر هرنوع ارتباطی که بوی تأیید موجودیت این دولت جعلی را بدهد عکس العمل نشان داده است امروز شاهد تابو شکنی کسانی باشد باورش کمی سخت است.
ورزش همواره یکی از صحنههای ارتباط ملتها بوده است. گاه همچون رقابتهای المپیک که یک بار توسط بلوک غرب و یک بار توسط بلوک شرق تحریم میشد و گاه همچون رقابتهای فوتبال که دست خدا، تیمی را در برابر تیمی دیگر که دولتهایشان در حال جنگ بودند پیروز میکرد، این میدان وسیع بینالمللی را نیز با سیاست آمیخته است.
پیش از انقلاب، گرچه ارتباط آشکاری میان دولتهای ایران و رژیم اشغالگر نبود، اما شاه در خفا با صهیونیستها تعامل داشت و در نتیجه همان رفتاری در قبال اسرائیل در میادین ورزشی در پیش گرفته میشد که در قبال دیگر کشورها اتخاذ شده بود، ورزشکاران ایرانی ملزم بودند در مقابل نماینده اسرائیل به میدان بروند و حتی در فینال جام ملتهای آسیا تیم فوتبال کشورمان در مقابل تیم رژیم اشغالگر قدس صف آرایی کرد. اما مردم همواره از این موضوع ناراحت و عصبانی بودند. بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، آنچه مدنظر ملت ایران بود یک استراتژی واحد به شما میرفت، یعنی ملت مسلمان ایران هرگز موجودیت ملت یا کشوری را به نام اسرائیل به رسمیت نمیشناسد.
این یعنی ورزشکاران ایرانی در مقابل نمایندگان ملتهایی که دولت آنها دشمن رسمی جمهوری اسلامی به شمار میروند مانند ایالات متحده آمریکا حاضر میشوند. چراکه این کشورها و ملتها رسمیت دارند، اما در صحنه ورزشی نیز موجودیت ملت و دولتی جعلی که جز نژادپرستی، قتل، کشتار و تروریسم دولتی از آن سراغ نداریم به رسمیت شناخته نمیشود. این موضوع یک آرمان واحد است در دفاع از مسجدالاقصی، در دفاع از مردم فلسطین (و نه دولت سازشکار آن) و در دفاع از کیان اسلام.
موضع عزتمندانه همیشگی
در ابتدای انقلاب این رویه عزتمندانه باعث شد تا نمایندگان ورزشی ایران، بارها و بارها در رقابتهای بینالمللی در مقابل نماینده اشغالگران قرار بگیرند و وارد رقابت نشوند. موضع قاطع و عزتمندانه ورزشکاران ایرانی همواره توسط ملیپوشان و دیگر ورزشکاران رعایت میشد. تا جایی که برخی از ایرانی-خارجیهایی که در کشورهای دیگر متولد شده و پرورش یافته بودند نیز از همین رویه پیروی کنند.
البته رفتار سیاسی کشور ما در اتخاذ موضع عزتمندانه در ورزش به این موضوع محدود نمیشود. برای مثال درست از زمانی که دولت امارات متحده عربی نام جعلی خلیج عربی را برای رقابتهای لیگ فوتبال خود برگزید، وزارت ورزش و جوانان از فوتبالیستهای ایرانی خواست تا از عقد قرارداد با هرتیم اماراتی خودداری کنند و در لیگ این کشور بازی نکنند. لذا تمامی ایرانیهایی که در لیگ امارات شاغل بودند، هرگز یک بازی هم تحت این نام جعلی انجام ندادند و از لیگ این کشور عربی خارج شدند.
حالا اما یک اتفاق ویژه رخ داده است. دو فوتبالیست ملیپوش ایرانی که در تیم پانونیوس یونان توپ میزنند، در شرایط سختی قرار گرفتند. تیم آنها باید به مصاف تیم مکابی اسرائیل میرفت. بازی اول به میزبانی تلآویو بود، اما از آنجایی که سفر به سرزمینهای اشغالی برای اتباع ایرانی ممنوع بوده و مشمول مجازات کیفری است، این دو فوتبالیست قید سفر به تلآویو را زدند و تیم خود را همراهی نکردند. در این شرایط آنها ادعا کردند که باشگاه آنها را جریمه کرده است. در بازی بعدی که به میزبانی یونان برگزار شد، اما نگرانی از جریمه مالی یا رعایت قرارداد حرفهای یا هر دلیل دیگری باعث شد تا مسعود شجاعی و احسان حاج صفی به آرمانهای ملت خودشان پشت کنند و وقیحانه در این بازی حاضر شوند.
جو زدگی و تابوشکنی
اولین کسی که از این اتفاق هیجان زده شد، وزارت امورخارجه اسرائیل بود که نتوانست این خوشحالی را پنهان کند و از اینکه شجاعی و حاج صفی تابو شکنی کرده بودند بر آنها آفرین فرستاد. نکته قابل توجه همان چیزی بود که وزارت امورخارجه اسرائیل بیان کرد. تابو شکنی. مسعود شجاعی پیشتر هم سابقه رفتارهای شاذ سیاسی داشته است، او روزگاری برای نشان دادن همراهی خود با فتنه سبز با مچبند سبز وارد زمین چمن شد و گاهی چندباری نیز موضعگیریهایی کرد که نشان میداد چندان در مسیر آرمانهای ملت خودش قرار ندارد. اما حالا فرصتی به او دست داده بود که بتواند تابوشکنی باشد که اسرائیل ۳۸ سال در آرزوی آن بود. دو فوتبالیست ایرانی بیش از آنچه که زیر پاگذاشتن آرمانهای ملت ما در دفاع از قدس، اسلام و حتی ایران را مرتکب شده باشند، تلاش کردند تا قبح رقابت با نمایندگان رژیم صهیونیستی را بشکنند.
خیال کردند ماجرا با شعار نه غزه نه لبنان تمام میشود
آنچه که این دو تصور می کردند این بود که احتمالاً با دمیدن به آتش شعاره پوسیده «نه غزه نه لبنان» میتوانند اقدام خود را توجیه کنند، اما گویا فراموش کرده بودند که ملت ایران زخم خورده دستگاه امنیتی اسرائیل (موساد) است و دانشمندان هستهای کشورمان توسط این رژیم ترور شدهاند، آنها توجه نکرده بودند که دیپلماتهای ایرانی ۳۶ سال است که توسط اسرائیل ربوده شدهاند، آنها گویا نمیدانستند که جنگندههای رژیم اشغالگر، مستشاران نظامی ما در سوریه را به شهادت رسانده بودند و حالا خیلی سادهلوحانه است که ماجرای اسرائیل تنها یک مشکل عربی و فلسطینی جلوه داده شود.
به نظر میرسد کسانی که هیچ تعهدی به آرمانهای ملی ندارند و مهر تأیید میزنند بر رژیم جنایتکار و نژادپرستی که در کشور ما امثال آرمیتا و علیرضا را در حسرت پدر دانشمند خویش گذاشتهاند که هزاران کودک را در طول عمر خویش در فلسطین و لبنان و سوریه به قتل رسانده است، هرگز لیاقت حضور در تیم ملی جمهوری اسلامی ایران را ندارند.
حسامالدین امیری
ارسال نظرات