در گفتگو با دکتر آراسته مطرح شد:

کدخبر: 2104

در چنین شرایطی که آورده های ما کاهش پیدا کرده، منبع غیرقابل تجدید آب زیرزمینی ما 30 متر افت داشته، روز به روز مصارف ما بیشتر می شود، منبعی برای جایگزینی نداریم و بارش ها 20% تنزل پیدا کرده اند؛ بنابراین با توجه به این آمار و ارقام ما دچار یک بحران جدی هستیم و از خط قرمزهای این حوزه هم عبور کرده ایم.

سرویس اجتماعی قزوین‌خبر؛ ​آب مایه حیات است؛ جمله ای که امروزه فقط در هنگام حل کردن جدول به کار می آید! و بعد از آن کمتر کسی به وضع موجود در زمینه این لازمه ی حیاتِ همه ی موجودات، توجه دارد؛‌ اما در هفته های اخیر در استان قزوین بحثی با عنوان «بحران آب» مطرح شد، که حداقل در میان غفلت مسئولان و البته ما مردم نسبت به این موضوع، زنگ هشداری جدی در این باره را به صدا درآورد؛ برای تبیین کم و کیف این بحران و دانستن نحوه ی مواجهه با آن،‌ با «دکتر پیمان دانشکار آراسته» عضو هیئت علمی گروه مهندسی آب دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره) همکلام شدیم؛‌ البته گفتنی است که اخیراً وی به عنوان رییس دانشگاه علمی کاربردی استان قزوین هم منصوب شده است.

 

* به عنوان اولین سوال، آیا واقعا در دشت قزوین با بحران آب روبه رو هستیم یا خیر؟

برای اینکه به این سوال پاسخ بدهم ابتدا با هم تعدادی اعداد و ارقام رو بررسی کنیم تا به این جمع بندی برسیم که اصلا بحران داریم یا نه؛ دشت قزوین که درباره ی آن داریم صحبت می کنیم، بخش مسطح حوزه آبریزی هست با عنوان حوزه ی آبریز قزوین که یکی از زیر حوزه های حوزه آبریز مرکزی کشور هست. منابع آب سطحی این محدوده به طور متوسط در دراز مدت  320 میلیون متر مکعب هست و یک تخصیصی هم از سد طالقان در گذشته داشت که آن هم بالغ بر 300 میلیون متر مکعب است. آن چیزی که در حال حاضر از منابع زیرزمینی برداشت می شود هم، 1 میلیارد و 990 میلیون متر مکعب(نزدیک 2 میلیارد متر مکعب) هست. سر جمع برداشت کل منابع زیرزمینی و سطحی ما هم حدود 2.6 میلیارد مترمکعب هست که اینها در مصارف مختلف به این شکل توزیع می شود که 91% در بخش کشاورزی، 5% به عنوان آب شرب و 4 % در بخش صنعت و خدمات.

نکته ای که وجود دارد این است که منابع آب ما هم دچار تغییراتی شده یعنی بارش ها بالغ بر 15 الی 20 درصد طی 15 سال اخیر کاهش داشته اند، بنابراین ما میانگین درازمدت بارش رو عموماً دریافت نمی کنیم. حالا مثلاً پارسال یک سال کاملاً استثنایی محسوب می شد ولی عمدتاً در سال های گذشته سالانه حدود 20% کمبود بارش داشته ایم که با توجه به برداشت آب زیادی که داریم و افت شدیدی که در سطح آبخوان ما به وجود آمده، ناحیه غیراشباع به شدت رشد پیدا کرده و منجر به این شده که ظرفیت نفوذ هم افزایش یافته پس منابع آب سطحی هم به شدت کاهش داشته است؛ یعنی اینکه ما اگر 20% بارش ها را از دست داده ایم، 80% منابع سطحی رو هم از دست داده ایم یعنی آورده های آب سطحی ما به شدت کاهش پیدا کرده و به 20% و حتی کمتر از آن رسیده است. مثلاً اگر بخواهیم در همین زمینه آمار بلندمدت منابع آب سطحی را نگاهی بیاندازیم ما قبلاً 500 میلیون متر مکعب داشته ایم که الان به 50 میلیون متر مکعب رسیده و 90 درصد کاهش داشته است(این آمار 2 سال قبل که سال فوق العاده بحرانی ای بود، هست) ولی به طور متوسط  در 15 سال اخیر 80% منابع آبی ما، نقصان داشته اند. این مسئله منجر به فشار بیش از حد ما برای برداشت آب زیرزمینی شده است و به شدت سطح منابع زیرزمینی رو پایین برده ایم و طی 50 سال اخیر به این طرف،‌ 30 متر آبخوان ما افت داشته و بسیاری از چاه ها خشک شده اند و برخی هم آب شور برداشت می کنند.

حالا برگردیم به سوال شما،‌ در چنین شرایطی که آورده های ما کاهش پیدا کرده، منبع غیرقابل تجدید آب زیرزمینی ما 30 متر افت داشته، روز به روز مصارف ما بیشتر می شود، منبعی برای جایگزینی نداریم، بارش ها 20% تنزل پیدا کردند، در مجموع تلقی ما هیدرولوژیست ها(بر خلاف اقلیم شناس ها) هم این هست که آثار و عوارض اش هم بر هیدرولژی بیش از 20% خواهد بود که برای قزوین دقیقاً آماری در دست ندارم اما در دشت ها و حوزه های دیگر تا 50% و بیشتر از آن، اثر منفی هیدرولوژیکی داشته است؛ بنابراین با توجه به این آمار و ارقام ما دچار یک بحران جدی هستیم و از خط قرمزهای این حوزه هم عبور کرده ایم.

* اگر از انتهای گفته های شما استفاده کنم و سوالم رو بپرسم این بحرانی که ترسیم کردید، صرفاً به دلیل کاهش شدید بارش بوده و یا مصرف بی رویه در بخش های مختلف دلیل جدی تری برای تشدید این مشکل هست؟

مسلماً اقلیم و طبیعت نقش خودش را داشته اما اتفاقی که افتاده به نظر سهم عمده اش، سهم فعالیت های انسانی هست؛ ما در واقع مصارف آب خودمان را مدیریت نکرده ایم و عمده ی برنامه های ما در توسعه منابع آب بوده بدون توجه به اینکه مصارف و تقاضا را کنترل بکنیم. اگر اعداد و ارقامی که در محافل علمی آب هست را ملاحظه بکنید و در جلسات سیاستمداران و مسئولان در رسانه ها مطرح می شود، عمدتاً طی 50 سال اخیر ما بدون توجه به اینکه در بخش مصرف با چه کم و کیفی مصرف می کنیم، به این سمت رفته ایم که حتماً باید برای مصارف مختلف آب تأمین بکنیم؛ بنابراین هدف گذاری توسعه منابع آب و مدیریت تأمین آب بوده، نه مدیریت مصرف آب.

* در همین بحث مصرف، کدام بخش تاثیر بیشتری دارد، بخش کشاورزی که عمده ی برداشت آب را دارد یا مصارف شرب و صنعتی؟

من به عنوان یک کارشناس آب، شاید نگاه متفاوتی به این ماجرا داشته باشم؛ ظاهر قضیه این هست که ما بیش از 90% منابع آبی رو صرف کشاورزی می کنیم و به نوعی عمده برنامه ریزان و سیاست گذاران هم به همین کمیت توجه می کنند و هیچکس به کیفیت مصرف و کیفیت پساب بعد از مصرف توجهی ندارد.

باز باید به تعدادی اعداد و ارقامی اشاره کنم؛ برآوردهایی که وزارت نیرو در این ارتباط دارد این است که هزینه جمع آوری و بهسازی پساب ها حدود 7هزار ریال در متر مکعب هست یعنی 700تومان برای برگشتن به یک کیفیت حداقلی. ولی آن چیزی که دریافت می شود با احتساب سوبسید 6 برابری دولتی، 120تومان در متر مکعب هست. هزینه تأمین آب در بخش کشاورزی به طور متوسط در کشور حدود 500ریال در متر مکعب است ولی در قزوین طبق برآوردها 1700ریال هست یعنی 3 برابر کشور!

اما در بازار روز که شما چاهی داشته باشید و بخواهید آب آن را بفروشید، 3000ریال در متر مکعب قیمت گذاری می شود؛ این  نشان دهنده ی این هست که واقعیت بازار چندین بار بیشتر از قیمت اعلامی هست.

اگر برگردیم به ماجرای خودمان، قطعاً بخش کشاورزی هم آلودگی در پساب ها دارد ولی آلودگی اش به شدت آلودگی پساب شرب و صنعت نیست؛ اگر فرض بکنیم که در بدترین شرایط احیاء و بازسازی آلودگی بخش کشاورزی،40% هزینه سایر مصارف هست، ‌این درصد مصرف 90 به 10 در بحث آلودگی به 40 به 60 تبدیل می شود؛ ‌یعنی سهم آلودگی مصارف شرب و صنعتی می شود 60% و وقتی به ریال تبدیل اش کنیم می بینیم که آن 2 مولفه دیگر از مصرف، هزینه بسیار بیشتری نسبت به بخش کشاورزی دارند. بنابراین من بر خلاف نظرات دیگران در رسانه های مختلف،‌ اعتقادم این هست که با توجه به همین بحث آلودگی،‌ کفه ی ترازو بر عکس به ضرر همان 10% درصد شرب و صنعت هست نه 90% بخش کشاورزی.

* درباره ی همان 90 درصد بخش کشاورزی، با توجه به بررسی های استانی و وجود چاه های غیر مجاز برداشت آب به نظر شما شیوه های کنونی مصرف آب در کشاورزی مثل  آبیاری غرق آبی و ... در این میزان مصرف تاثیرگذارند و با امثال آبیاری تحت فشار این مشکل قابل حل هست یا باید فکر دیگری کرد؟

ببینید در ارتباط با چاه های غیر مجاز، آمار در استان قزوین این است که ما 8000 حلقه چاه داریم که یک سوم اینها برداشت غیر مجاز دارند از نظر حجم و از نظر تعداد 1700 چاه غیرمجاز داریم.

* این ها چاه های شناسایی شده ی غیرمجاز هستند، حتماً تعداد بیشتری چاه غیرمجاز داریم...

من تصورم این هست که خیلی بیشتر از اینها نیست و ما به هر حال سازمان های متولی ای داریم که مدام این موضوع را پیگیری می کنند ولی قطعاً یک خطایی هم در این تعداد قابل تصور هست و شاید چاه هایی باشند که هنوز شناسایی نشده اند اما به نظر غیر منطقی هست که با وجود آنها هم این ارقام تفاوت زیادی با الان داشته باشد.

در بحث همین 90% استفاده کشاورزی هم می خواهم بگویم که خیلی رقم بدی نیست؛ یعنی مثلاً آمریکا 85% منابع آبی اش صرف کشاورزی می شود، استرالیا 74% صرف کشاورزی می کند؛ پس این درصد نیست که مشکل دارد،‌موضوع این هست که در کشورهای دیگر از منابع آب تجدیدپذیر خود استفاده می کنند و ما از منابع تجدیدناپذیر! مهم از کجا مصرف شدن هست نه میزان مصرف!

وقتی می گوییم 90%درصد مخاطب هم می گوید پس در کشاورزی را ببندید تا مشکل حل شود، ‌ولی مگر می شود تأمین غذا و امنیت غذایی را نادیده گرفت؟ آن هم در دنیایی که همه در اطراف ما می خواهند ما را ببلعند، مگر می شود از بیرون مواد غذایی را تأمین کرد؟ دارو را تحریم می کنند، به ما مواد غذایی می دهند؟ اگر بدهند هم با چند برابر قیمت خواهند داد.

پس اینکه این درصد رو زیادی در جامعه بولد کنیم، تفسیر مردم اشتباه می شود؛ ما محل برداشتمان مشکل دارد نه میزان برداشت و البته دو بخش دیگر شرب و صنعت هم کم مشکل ندارند یعنی با آلودگی هایشان بر سلامتی ما آثار منفی ای خواهند گذاشت؛ بنابراین این مجموعه را باید با هم ببینیم.

در ارتباط با بخش کشاورزی، ‌واقعیت این هست که سالهاست ما بیراهه رفته ایم، البته این نظر کارشناسی من هست و شاید بعضی ها بگویند حق ندارد سیاست های مملکت را نقد بکند اما بالاخره نظر من به عنوان یک استاد دانشگاه این هست و برای خود قائلم که باید این انتقادها اتفاق بیافتد؛ ببینید، شما دنیای پیشرفته را که نگاه می کنید می بینید منابع آبی بیشتری در اختیار دارند و سهمی که کشاورزی در GDP (تولید ناخالص داخلی) آنها دارد دهها بار کمتر از ماست، یعنی مثلاً استرالیا 2.5% GDP  اش را کشاورزی تشکیل می دهد در حالی که شاید 200برابر بیشتر از ما منابع آبی دارد! یا ایالات متحده 2000برابر بیشتر از ما منابع آبی در اختیار دارد ولی 1.5% GDP اش را کشاورزی تشکیل می دهد؛ بعد ما در ناحیه ی خشک و نیمه خشک نشسته ایم و بارندگی یک سوم نرم جهانی داریم، تبخیر و تعرق که اصل و اساس تولید و کشاورزی است 3 برابر نرم جهانی است، بعد 10 % GDP خود را داریم از بخش کشاورزی به دست می آوریم!

* در استان قزوین چطور؟

در استان قزوین، این سهم حدود 14% درصد است، یعنی از نرم کشور هم بالاتر هست! در حالی که ما در مناطق دارای بحران آب هستیم.

خب، به نظر میاد که اصلاً سیاست گذاری و سرمایه گذاری ما در بخش کشاورزی به عنوان بخشی با سهم عمده ای در GDP ایراد دارد.

نکته دوم این هست که حتی در بخش صنعت هم آمدیم و صنایع آببری رو در دشت قزوین به کار گرفته ایم؛ صنایع فولاد که یکی و دوتا هم نیستند و همین الان هم دنبال توسعه آن هستند و کارخانه های جدید دیگر.

ادامه دارد...

 

GDP = تولید ناخالص داخلی

ارسال نظرات

آخرین اخبار